×
×

تکریم از بانوی فعال فرهنگی قشقایی که در رمضان آمد

  • کد نوشته: 4792
  • احسان قرقانی
  • ۱۷ خرداد
  • ۰
  • مهر و ابان سال ۸۸بود ، مصادف بارمضان هزارو چهارصدسی، یکی از خیرین در محل اموزشگاه زبانکده ای زبان که داشت، سال های متمادی بود که یک شب از ماه ر مضان را خیرین ومسوولین که حتی استاندار هم شامل می شد را دعوت می گرفت که ضمن تکریم از خیرین‌و بحث کارهای خیر مدرسه […]

    تکریم از بانوی فعال فرهنگی قشقایی که در رمضان آمد
  • مهر و ابان سال ۸۸بود ، مصادف بارمضان هزارو چهارصدسی، یکی از خیرین در محل اموزشگاه زبانکده ای زبان که داشت، سال های متمادی بود که یک شب از ماه ر مضان را خیرین ومسوولین که حتی استاندار هم شامل می شد را دعوت می گرفت که ضمن تکریم از خیرین‌و بحث کارهای خیر مدرسه سازی و افراد افطاری میل می کردند بندهم چند سالی بود از طرف اداره می رفتم عکس می گرفتم ،اما انشب دوربین تصویر برداری هم داشتم وباید فیلم هم می گرفتم ،،فصای. نسبتا وسیع بود مهمانان در محوطه زیر در خت های حیاط می نشستند ،،هم سخنرانی می شنیدن و هم پذیرایی می شدند ، گوشه ای از فضا هم فرش می شد، برای فریضه نماز ، اما نمازخانه کوچکی هم کنار حیاط وجود داشت که یکی دونفر از دست اندر کاران انجا نماز می خواندن ، چون به وقت مغرب رسیدیم قبل از شروع نماز جماعت ،، من رفتم که نماز بخوانم، ، جلو نماز خانه که رسیدم خانم جوانی که نماز خوانده بود بیرون امد ، من داخل رفتم غیر از دوتا چادر نمازی چیزی نبود ،،بر گشتم به همان خانم گفتم ،،خانم تو نمازخانه مهر نیست؟ ،،او هم در حالیکه روی میز جلو نماز خانه می نشست گفت ،:چرا اقا زیر چادر نماز یه دونه هست ,,,راست می گفت ،،چادرنمازی که بلند کردم مهر رادیدم و برداشتم ،خلاصه نماز که خواندم برگشتم ،دیدم خانم جوان هنوز نشسته وباگوشی کوچکی نوکیا درحال صحبت هست ،،کمی عجیب بود ،چون فکر نمی کردم غیر از من مهمان و مدعوی از قشقایی انجا باشد ،اما دیدم خانم دارد با زبان ترکی صحبت می کند،،ماهم که فضول و کنجکاو مگر می شد تا نفهمیم چی به چی هست ‌ول کن جریان باشیم !که این بانوی ترک زبان انجا چه می کند خلاصه صحبتش که تمام شد ،نوبت سوال من شد،!
    او‌ل پرسیدم باجی چه طایفه ای هستید ،سرش بالا وارد با غرور پاسخ داد،،ما گله زن هستیم (بیز گله زن‌گ)احتمالن این جمله استاد بهمن بیگی راشنیدین که می گوید « بترس از اتش گله زن » درست نمی دانم چرا این جمله یهو یادم ، امد،اما فهمیدم زیاد نباید سوال وجواب کرد فقط پرسیدم این جا چکار می کنید ؟ گفت ماهم مثل شما دعوتیم امدیم برای افطاری ! گفتم بسیار خوب موفق باشید! امدم حرکت کنم ، باجی گله زن صدام کرد اقا ،گفتم‌بله باجی ،،گفت ،منم به فیلمبرداری علاقندم ،،اما زیاد بلد نیستم ، یادگرفتنش سخته ؟ گفتم نه اما زمان لازم داره باید کلاس برید ،سوال کرد ،کجا کلاس سراغ دارین؟ گفتم یه شرکت فیلمسازی هست که اداره ما باهش کارمی کنه به نام جام‌جم خواستی می تونی بیای اموزش ببینی گفت می شه شمارتون لطف کنید ،گفتم باشه باجی، یادداشت کن ، شمارمم یاد داشت کردوگفت شماره منم ذخیره کنید ، پرسیدم شما ؟ گفت کاظمی هستم ، البته تا اخر جلسه جایی که نشسته بود ،چند بار جلوی دوربین امدو‌تصویرش ثبت شد، خلاصه برنامه تمام شد ، واز خانم کاظمی طایفه گله زن خدا حافظی کردیم، ،،چند روز بعد زنگ زد و قرارشد بیاد شرکت فیلمسازی برای اموزش فیلمبرداری ،،،فکرمی کنم همان سال در گیر اخذ گواهینامه رانندگی هم بود ، هم تمرین ماشین می رفت چندبارهم پراکنده امد فیلمبرداری ،،خلاصه مدتی گذشت تا رسیدیم به اذرماه ، که یک روز از صدا و سیما زنگ زدن و مطلب عجیبی را گفتن ،،تهیه کننده برنامه شبانه لحظه دیدار گفت می خواییم یک برنامه زنده با گویش ترکی بریم ،انتن ،، عوامل انتخاب و معرفی کن ،در خواست خیلی سختی بود، اما به مشقات و دردسرش می ارزید ،چون قشقایی تشنه دیده شدن خودش با شکل و شمایل و گویش خودش بود واین فرصت استثنایی و خدا اورده بود ،،درست یادم هست که خانم کاظمی نفر دومی بود که زنگ زدم و جریان را برایش تعریف کردم ،،،،فرصت نشده بود ،برایش از همکاری با شبکه فارس بگویم ،،وقتی شنید انگار انجاهم ارتباطی هست ،خیلی خوشحال شد و گفت بسیار خوبه من هستم ،اتفاقا همسرم هم خیلی علاقه دارد و در نمایش نویسی هم تجربه ای دارد ،،می تواند کمک کند یک نمایش ترکی هم درست کنیم ،گفتم چه خوب ،، استفاده می کنیم.
    خلاصه کار شروع شد ،،اولین مورد مهم مجری بود که از خود خانم کاظمی ،خواهرش و خانم صهبانیا تست گرفتن ،،با این که خانم صهبانیا قبول شد ، اما فردا خودش امد اداره وگفت ، داداشی من از خودم بهتر سراغ دارم، فرصت بده پیدا کنم این بود که با هماهنگی او خانم پریچهر محمد زاده را که ان زمان خارج از کشور بود پیدا کردیم که انصافا خیلی هم مسلط بود و لغات ترکی را با بیان شیوایی تلفظ می کرد ، اما گذر از مجریان و کار نوبسندگی ،،بخش هماهنگی دکور اصیل و افراد ی که باید کارها متفاوت و نقش های متعدد را ایفا می کردن هم ،کاری بود بس دشوار وسخت که در این بین نقش خانم کاظمی حایز اهمیت بود، بخصوص که همسرش هم ادم هنر دوست وعلاقمندی بود ،هم با فرهنگ قشقایی اشنایی قوی داشت ،هم اطلاعات خوبی از مباحث نمایش و بازیگری داشت و هم‌ بیانش از همسرش روان تر بود و باعث شد تا برخی افراد گروه لغات ترکی روان تر بیان کنند‌ ،از طرفی اقای کاظمی بقول خودم ، از نفوذ کلمه برخوردار بود ،حرف او به تنهایی در واقع ،حرف کل جمع محسوب می شد، خلاصه حدود یک ماه کار و تلاش وتمرین ،،فکر می‌کنم سی اذر برنامه اماده پخش شد ،، البته نمایش کوتاهی هم همسر خانم کاظمی کارگردانی کرد که روز قبل از پخش در محوطه سیما ضبط کردیم ، اما شب اجرا فرا رسیدکه واقعان نفسگیر بود،، کل گروه که حدود سی نفر بودن داخل چادر از نان پختن تا غزل های ماذون خواندن را دور اتش پس از سال های شهر نشینی تجدید خاطره کردن و من هم تو اتاق فرمان وقتی که اخرین کلام ترکی گویندها بیان می شد ،اعلام می کردم تا کارگردان بخش بعدی را روی انتن برود،خلاصه حدود یک ساعت و ربع قشقایی ها یک برنامه کامل رابا زبان ترکی با اجرای درخشان اقای اسماعیل مردان لو و پریچهره محمد زاده از جعبه جادویی تماشا کردند،، کار که چه عرض کنم شاهکار بود ، بچه ها مزد یک ماه زحمت را گرفتن بخصوص خانواده کاظمی که منزلشان محل تمرین ایتم های مختلف برنامه و نمایش بود، خلاصه چند روز بعد متوجه شدیم بالغ بر سی هزار پیامک از سراسر ایران و حتی برخی کشورها دیگر برای تقدیر و تشکر به شبکه فارس ارسال شده بود، خلاصه ان برنامه توانمندی دوستان را اثبات کرد و اکنون بعد از حدود هشت ،نه سال دهها برنامه زنده وتولیدی از فرهنگ قشقایی ( فرهنگی ،اجتماعی ، ادبیات ، موسیقی) از شبکه فارس پخش شده است که در تمامی ان ها خواهرم خانم کاظمی نقش موثری داشته ،وبخاطر صداقت و درستی درعمل باعث شده تا مور د وثوق قرار گیرد و اغلب برنامه های عشایری را با او هماهنگ کنند و یا به پیشنهاداو افرادو یا اثاری از هنر قشقایی را پخش کنند و به لطف الهی تاکنون بدون هیچ گونه مشکلی کار با روند جذابی تداوم داشته است .
    راه اندازی گروه سرود یاشیل انهم باحضورکودکان و نونهالان قشقایی که اشعار زیبایی را با اهنگ اصیل با صدای کودکانه وزیبایی خودشان( با هدایت این بانوی ساعی) سر میدهند ، از کارها و زحمات چند سال اخیر خانم کاظمی برای اعتلای نام قشقایی است که بارها کودکان خوش نقش و نگار قشقایی در رسانه ملی و مجالس وزین فرهنگی ،مذهبی نام ایل را بر سر زبان ها جاری و ساری ساخته اند .
    حتی در بازی حساس پرسپولیس با تیم قشقایی حضور کودکان گروه او در کنار بازی کنان در اغاز مسا بقه ،نقش بارزی در معرفی فرهنگ پو ششی قشقایی داشت که در گستره کشور قابل مشاهده بود ،، توان وتلاش وافر این بانوی جوان ایل فقط محدود به مقوله فرهنگی نیست ودر بسیاری از عرصه های اجتماعی دیگر نام و نشانی از او می توان یافت ، همانند فعالیت های اموزشی مدارسی که فرزندانش تحصیل می کنند ویا در محله زندگی انها قرار دارد ،در پاره ای از اوقات در تصویر برداری مراسم اداری وجشنواره های خیرین ویا کارهای مستند سازی به کمک من میاید و نام چهره او برای بسیاری از نیروهای اموزش وپرورش وخیرین اشناست،که مصداق ان دوستی او با رییس بانوان خیر مدرسه ساز بود که سال قبل به دیار باقی شتافتند و برای ساخت فیلم مستند از زندگی این بانوی خیر بخشی از تصاویر را در مدرسه ان مرحومه در جنوب شهر خانم کاظمی انجام داد، ،.اما انچه باعث شد بعد از سالها به توصیف او وشرح نحوه اشنایی با این خواهر ارجمند و طریقه ورودش به فعالیت های فرهنگی عشایری( بدون انکه برای خود سهمی قایل شوم و همواره در مقابل حس قدرشناسی او احساس شرم می کنم ) اهتمام نماییم ،،نقش قابل تحسین و کارامد خانم کاظمی در ستاد تبلیغاتی دکتر نصیر اکبری ، کاندیدای شورای اسلامی شهر شیراز بود که سعی وتلاش وافر او در کنار کوشش سایر عزیزان یک تیم ، یک دل رابوجود اورد که در بقیه ستادها نطیرش پیدا نمی شد و همه را با حسن خلق و تکاپوی خستگی ناپذیر ش مجذوب خود کرده بود.
    به حق کار سختی را هم یک تیم حدود پنجاه نفره در ستاد دکتر اکبری انجام میدادن که همه در جای خود زحمات زیادی را متحمل شدند ،و شب های طولانی را تا صبح بیدار ماندند که که تلاش همه اعم از خواهران و برادران قابل تقدیر و تحسین است ، اما تلاش خانم کاظمی همراه با اقایان کاظمی برای ساماندهی کار( برنامه های ستاد مرکزی، مناطقی که شبانه باید سخنرانی انجام می گر فت ،،،پیام های تبلیغاتی که مدام در فضای مجازی باید منتشر می شد، هماهنگی افرادی که با ید در سطح شهر تبلیغ می کردن و،،،،،)بسیار حساس ونفس گیر بود و در جای خود تجربه ومحک مناسب و مهمی بود که بانوی ایل در ان شرایط مهم از پس ان ازمون دشوار نیز موفق بیرون امد.
    بی شک اعتقادات و مقید بودن این بانو به فرایض الهی نقش تعیین کننده ی در شناسایی فرهنگ ایل به همین مقداری که از دست او برامده داشت،، شاید اگرانشب از ماه رمضان و در هنگام نماز ،خانم کاظمی انجا نبود هرچند که شاید چرخ زندگیش بهتر از این می چرخید ،چون در این سالها از فرصت وهزینه برای معرفی فرهنگ قوم «هر انچه داشت» دریغ نکرد، اما بی شک فرهنگ ایل همراه با ،استعدادها و،توانمندی های بسیاری ازجوانان وچهرها هنری و علمی قشقایی یا مسکوت میماند ویا در این حد توصیف نمی شدن ،چه هنرمندانی که در این سالها به جامعه از ایل معرفی شدند ،،وچه استعدهایی که از با لقوه به بالفعل مبد ل شدند، که در همه این شکوفایی و بالندگی ها ،و افتخاراتی که نصیب ایل قشقایی شده (در کنار سایر عزیزانی که به نوعی تلاش کردند و همه موثر بودند)به تایید خرد و کلان نام یک شیرزن ویک بانوی با اصالت نیز بچشم می خورد « ،بانوی فرهنگوری به نام پریسا کاظمی» .
    سرافراز باشی خواهر بلند همت من
    با تکریم و احترام به همه فعالان عرصه فرهنگ و هنر قشقایی
    محسن نامداری
    خرداد ۹۶/رمضان ۱۴۳۸

     

    برچسب ها پریسا کاظمی

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *