دنیا ییلاق ، آدام قوزّی ، اجل قورد
چکدی بو سورودان بیر _ بیر آپاردی « مأذون»
باز هم جامعه مظلوم قشقایی به سوگی عظیم نشست.
بازهم چرخ گردون فلک از حرکت ایستاد تا این غم و درد بزرگ ، این مصیبت عظیم را به ثبت رساند .
بازهم یکی از شریانهای حیاتی ایل قشقایی نیشتر خورد .
باز هم در ماه ضیافت الهی بزرگ مردی دیگر دست از این دنیای خاکی شست و به دیدار معبودش شتافت .
در باورم نمی گنجد که نیکمردی چون سادات ایرجی هم ایل را تنها گذاشته باشد . او که در عشق به ایلش زبانزد عام بود و بزرگوارانه با مشکلات میجنگید و در تمام محافل با نطق غرا ، زبان اعتراض به تمام کاستیها و بی عدالتیها در خصوص ایلش داشت .
سخندان و سخنوری از نسل دلهای سوخته ،
از جنس انسانیت و همدردی ،
از تبار پویایی و حرکت ،
غیرت و مردانگی ،
که هیچ لحظه ای برای کمک به ایلش آرام ننشست و گلوی غم گرفته که همواره دردهای ایل را فریاد میزد.
قلمها ناتوانند از نوشتن و سینه ها از فریاد زدن
بغض ها فروماند در گلوگاههایمان .
چگونه میتوان به تصویر کشید که چه درد جانکاه و عظیمی دارد در فراق پدر سوختن و جامه دریدن ؟
پیکره ایلمان در هم شکسته است و ایل شکوهمندمان در سوگ بزرگمرد بی مانند دیگری کمر خم کرده .
ایلم !
برای تو سوگوارم که عاشقانت را چگونه یک به یک از دست دادی .
ایلم !
برای تو اشک میریزم که در سوگ یاران بی ریا ، تنها ماندی .
این مصیبت عظیم را نه تنها به خانواده گرانقدر و یادگاران زنده یاد « سادات ایرجی» تسلیت میگویم ، بلکه به کل جامعه دره شوری ها ، تمام ایلم ، عشایر میهنم
و
به دل سوخته خود نیز تسلیت میگویم .
اما
خوب میدانم که مردان بزرگ هرگز نمی میرند .
آنانکه دریا دل بودند ، دلی پر از عشق و شور و سودای خدمت داشتند همواره زنده اند و در قلب همه عاشقان زیست می نمایند .
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
«حافظ»
سهیلا نادری دره شوری ۲۶ خرداد ۹۶
دیدگاهتان را بنویسید