سر خاک شد و نقش خیال تو نرفت
خون گشت دل و شوق وصال تو نرفت
هر چند ز هجران تو زنگار گرفت
ز آئینه دل عکس جمال تو نرفت
«فیض کاشانی»
تاریخ را فواید بیشمار است. میتوان از تاریخ درس سیاست، اخلاق، تجربههای علمی، عبرت و شناختن در زمینههای عقیدتی آموخت. اصولاً حیات هر اجتماع در ادامه مسیری است که طی کرده است و تجزیه و تحلیل مسائل آن جامعه بدون در نظر گرفتن مقاطع تاریخیاش میسر و صحیح نیست. متأسفانه این علم پربار در میان مسلمین مدتها منزوی شده بود و از همان زمانی که ما تاریخ را فراموش کردیم به خودگمگشتگی دچار شدیم. بنابراین بازگشت به خویشتن هم بدون مراجعه به تاریخ خویش میسر نیست. برای ملتی که هویت خود را فراموش کرده و دچار از خود بیگانگی شده است باید او را به سوی گذشتهاش توجه داد و هویت، مجد و عظمت گذشتهاش را یادآور شد.
باید چنین ملتی تار و پود راهی را که درنوردیده است، بازشناسد تا مکان و موقعیت فعلیاش را برای رفتن به سوی آیندهای روشن درک کند. تاریخ فرهنگ ایران از جمله تواریخ ناشناخته و مظلومی است که بیش از هر کس استعمارگران برای مطامع خویش بدان پرداختهاند. این تاریخ معماران فراوانی دارد که برج و باروی آن را ساخته و پرداخته و پرچم آن را با عصاره وجودی خویش در اهتزاز نگهداشتهاند، اما همچون سربازانی گمنام رخ در نقاب خاک کشیدهاند.
شناخت اصولی و دقیق این معماران فرهنگ و ادب نهتنها بدان لحاظ که مربیان ما بودهاند ضرورت دارد، بلکه حیات تکتک آنها درسآموز و موجب بصیرت و رشد انسانی است. در راستای ارزش تعالیبخش علم تاریخ و شناخت چهرههای ارزشمند فرهنگ خود و مراجعه به گذشته برای بازیابی هویت خویش، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی دفتر اصفهان تلاش کرده است با کمک محققان و اندیشمندان قدمهای مثمرثمری بردارد، بدیهی است باید چهرههای مهم صد ساله اخیر اصفهان، شخصیتها و جریاناتی را که کمتر به آنها پرداختهاند در اولویت قرار دهد. یکی از چهرههای بارز حکمت، فلسفه و استاد عظیمالشأن علمای متأخر، حکیم جهانگیرخان قشقایی است.
کسی که بارها در کتب مختلف نامی از او به میان آمده است، ولی تحقیق مجزایی درباره این مرد بزرگ یافت نمیشود. یقیناً اگر این حکیم بزرگوار در کشمکشهای سیاسی قرن حاضر حتی از سرمنزل جیرهخواری از کوزه استعمارگران نقش داشت، درباره او کتابها یافت میشد، اما باید دانست آن هنگام جامعه ما علم را ارج خواهد نهاد که هر کس که در آن قدمی برداشت محترم شمارد، به او تأسی جوید، برای زندگی او ارزش قائل شود و در ماده و معنی ارج نهد. آیا تا زمانی که معماران علم، ادب و فرهنگ در این کشور مهجور میمانند، باز میتوان امیدوار بود که راه رشد و کمال گشود و روندگان این راه فراوان باشند؟ و آیا رکود در پیشرفت در نتیجه این بیتوجهیها نیست؟
بیتردید لازم است که سخن از مردان ارزشمندی به میان آید که گامهای مؤثری در این راه برداشتهاند. حکیم قشقایی یکی از این شخصیتهاست. ارزش حکیم وقتی بهخوبی مفهوم میشود که گفته شود پس از وفات وی و رفیق شفیقش آخوند کاشی حوزه علمیه اصفهان راه افول پیمود و تنها چند صباحی درخششهایی از شاگردان او دیده شد، ولی حقیقت این است که پس از آنها دیگر مجد و عظمت گذشته خویش را بازنیافت. کسانی که او آخرین حلقه از سلسله حکما و علمای بزرگی هستند که سلسله طلایی ملاصدراها، مجلسیها، میردامادها و حاجکلباسیها حلقههای آن را تشکیل دادند و به جهانگیرخان ختم شد. زحمت تحقیق پیرامون این مرد بزرگ را محقق ارجمندجناب مهدی قرقانی روحانی فاضل و با همت به عهده داشتهاند. ایشان با کندوکاوهای محققانه خود طی مدتی نسبتاً طولانی سعی کردند همه ابعاد زندگی مرحوم قشقایی را روشن سازند.
ارزش زحمت این کار تنها برای کسی روشن است که خواسته باشد با تفحص در کتابخانههای اصفهان، قم، تهران و سایر نقاط جمله جمله نوشته خود را از دل کتابها استخراج و ابعاد وجودی گمشده خویش را ذره ذره از میان خروارها کتاب ترمیم کند. ناگفته نماند قلم و جهت دید نویسنده این کتاب متوجه جنبههای عرفانی و اخلاقی مرحوم جهانگیرخان بوده و شخصیت وی را از این زاویه بررسی کرده است. امتیاز مهمی که این نوشتار علاوه بر روشن کردن زندگی مرحوم قشقایی دارد این است که در مجموع دورهای از حوزه علمیه، محفل و شبکهای از اساتید، دوستان و شاگردان وی را ترسیم و روشن میکند. به همین دلیل میتوان آن را به عنوان یک منبع و مأخذ برای مراجعه محسوب کرد.
دیدگاهتان را بنویسید