×
×

روایتی از قصه‌های شیر در ایل قشقایی

  • کد نوشته: 5225
  • احسان قرقانی
  • ۲۴ مرداد
  • ۰
  • آنچه خواندید متن ویرایش شده سخنرانی بیژن فرهنگ دره شوری در نمایشگاه «پرویز تناولی و شیرهای ایران» بود که هفته گذشته در حاشیه این نمایشگاه انجام شد. 

    روایتی از قصه‌های شیر در ایل قشقایی
  • بیژن فرهنگ دره شوری(کارشناس پیشکسوت محیط زیست) | اگرچه ۲۰ درصد وسعت اروپا را داریم ولی تعداد گونه‌های گیاهی‌مان چندین برابر اروپا است. دلیل این همه تنوع و جذابیت و زیبایی هم این است که کشور ایران بین آفریقا، اروپا و هند و دو اقلیم سرد و گرم قرار گرفته، از سوی دیگر شکل و شمایل این سرزمین هم عجیب وغریب است، یک گوشه‌اش دو هزار میلیمتر باران دارد یک طرفش سال‌های سال یک قطره باران هم نمی‌بارد، مناطقی از آن، دما بالای ۵۰ درجه می‌رود و شمال غربش سرما به منهای ۴۰ درجه می‌رسد. از این نوع تنوع‌ها می‌توانم  باز هم بگویم. تعداد گونه‌های پرنده‌های ایران از ۵۰۰ و پستاندارانش از ۱۶۰ تا گذشته، یک طرف اکراس آفریقایی را می‌بینید یک طرف، قره خروس اروپایی و سمت دیگر تمساح هندی. تنوع پستاندارانش هم واقعاً شگفت‌انگیز است. بزرگترین جانور روی زمین نهنگ است که بین ۱۶۰ تا ۱۸۰ تن وزن دارد که ما این را هم داریم، بچه نهنگ وقتی دنیا می‌آید حدود ۴ تن وزن دارد و روزی ۶۰۰ لیتر شیر می‌خورد اما در نقطه مقابل یک پستاندار دیگری در قشم داریم به نام حشره‌خوار کوتوله که وقتی می‌خواستیم وزن‌اش کنیم نمی‌دانستیم با چه ترازویی باید آن را وزن کنیم و نهایتاً مجبور شدیم برویم جواهرفروشی چون یک تا سه گرم وزن داشت، ولی پستاندار است و سالی دوبار زایمان می‌کند و هر بار ۶-۵ بچه به دنیا می‌آورد. حالا تصور کنید ما در ایران از یک طرف پستانداری داریم که بچه‌اش روزی ۶۰۰ لیتر شیر می‌خورد و این یکی وزن جانور بالغش یک تا سه گرم است. حالا ۶ تا بچه‌ای که زاییده دیگر خودتان ببینید چند میلی گرم باید به آنها شیر بدهد!

    این تنوع شگفت انگیز در پرنده و خزنده و پستاندار در همه جای ایران است. ولی به نظر من از همه جذاب‌تر، تنوع اقوام و خلق ایران است. یک طرف کرد یک طرف ترکمن و…. من هر وقت در ترکمن صحرا هستم و ترانه‌ها و موسیقی‌شان را می‌شنوم می‌گویم اینها بهترین‌اند اما بعد می‌روم درمراسم عروسی کردها و می‌بینم دست در دست دایره وار می‌چرخند، می‌گویم از کرد بهتر نیست. بین بختیاری‌ها هم که می‌روم و به‌یاد می‌آورم که زمان مشروطه خواهان، اینان چه کردند و هرات را از انگلیسی‌ها چطور پس گرفتند می‌گویم واقعاً بختیاری‌ها از همه بهتر هستند. واقعاً آدم نمی‌داند این همه خلق متنوع، این همه لباس، خوراک، آواز، ساز و نوازنده و فرهنگ کدام بهترین است. آدم از گشتن در این سرزمین سیر نمی‌شود. یک طرف، میلیون‌ها هکتار جنگل انبوه خزریست بعد در لوت باید ۵-۴ روز راه بروید یا رانندگی کنید تا یک بوته ببینید و من این شانس را داشتم که همه اینها را ببینم. اتفاقاً هیچوقت هم تنها نبودم، یا دوست و رفیقی همراهم بوده یا روح عزیزانی که سال‌هاست به رحمت ایزدی پیوستند، ولی در این گشت‌ها همیشه همراهم بودند تا جذابیت و شگفتی سفر را برایم بیشتر کنند.

    من در ایل قشقایی به‌دنیا آمدم و همانجا هم مدرسه رفتم. زمان کوچ گرفتاریمان خیلی زیاد بود ولی وقتی می‌رسیدیم به قشلاق، هر ۵۰ تا ۷۰ خانواده همه در یک محدوده برای حدود ۴ ماه ساکن می‌شدیم. مسیر ییلاق و قشلاق ما از ارتفاعات زاگرس بود تا خلیج فارس. در زاگرس برف و سرو کوهی است و پایین‌تر بنه و بادام کوهی و نزدیک خلیج فارس درختان کهور و کنار. اکثر این درختان در فرهنگ کهن ما و در ادبیات و فرهنگ قشقایی، همچون سدر و سرو مقدس هستند. بلوط هم هیچ کس حق ندارد شاخه سبزش را بسوزاند و این فرهنگ غالب عشایر ایران است. این را هم بگویم «انسان هوموساپینس» در حدود ۵۵۰ هزار سال پیش در علفزارهای آفریقا از اجدادش که بیشتر میمون بودند جدا و به انسان راست قامت تبدیل شده است. از طریق نیل به مصر و از مصر وارد ایران و خاورمیانه شده و ۴۵۰ هزار سال پیش از پکن تا انتهای اروپا پراکنده شده است. بنابراین انسان ده‌ها هزار سال است که در سراسر جهان زندگی می‌کند ولی اهلی کردن دام در فاصله زاگرس و خلیج فارس توسط ایران و بابلی‌ها صورت گرفته و کشاورزی و خط و شهرنشینی در همین منطقه ابداع شده است. براستی آیا ظهور چنین تمدنی به خاطر زاگرس و خلیج فارس و این دشت‌های حاصلخیز این میانه نیست؟ آیا به خاطر گله‌های عظیم حیات وحش‌اش نبوده؟ این شگفت‌انگیز است که مهم‌ترین ابداعات بشری کار ایرانی‌هاست. حتی در سراسر سرزمین‌های بزرگ خدایان شر خیلی زیاد هستند ولی خدایان نیکی و محافظ نیکی که شیر بالدار بوده  که این هم متعلق به ایران بوده است.

    زمانی که در ایل زندگی می‌کردیم، تک و توک آدم‌هایی بودند که سه‌تار می‌زدند اما بازارگرمی متعلق به قصه خوان‌ها، شاهنامه‌خوان‌ها و تاریخ‌گویان بود. تاریخ دانان در ایل بعضی چیزها را خیلی دقیق می‌گفتند اگرچه جغرافی را خیلی وارد نبودند. ولی تعریف می‌کردند در بازپس‌گیری هرات از انگلیسی‌ها صدها سوار قشقایی رفت و هرات را فتح کرد و البته بختیاری‌ها و دیگر عشایر هم بودند. دقیق می‌دانستند هرات بعد از مشهد است. در زمان رضا شاه هم خیلی از خان‌ها را کشتند یا به کلات نادری یا درگز تبعید کردند که می‌پرسیدیم کجاست می‌گفتند پشت کوه قاف. ما چه می‌دانستیم کجاست؟ ولی تاریخ‌اش را می‌دانستند. در تمام این قصه‌ها و تاریخ گویی‌ها من حالا یادم می‌آید شیر چقدر برای ما مهم بوده است. چون آخرین زیستگاه این گربه‌سان در ایل قشقایی بود. بر اساس داستان‌ها و قصه‌ها و نقل‌های دقیقی که از تاریخ‌دانان و قصه‌گویان و شاهنامه‌خوانانمان داشتیم، کسی زیستگاه شیر را تخریب نمی‌کرد. یکی از بهترین زیستگاه‌ها هم دره‌ای بود آن طرف نورآباد، سینه کوه سمت بیشاپور. ظاهراً مردم هر کاری کرده بودند که یک مسیر کوچ از وسط این بیشه ۶۰-۵۰  کیلومتری بریده شود که ایل بتواند گوسفندانش را آنجا بیاورد ولی خان قشقایی اجازه نمی‌داده و می‌گوید «اینجا زیستگاه شیر است، این حیوان تا حالا ما را اذیت نکرده بنابراین چرا ما زیستگاهش را از بین ببریم که برایمان دردسر ایجاد کند». اساساً شیر در فرهنگ قشقایی تقدسی داشت. در تمام طول حیات شیر، هیچ قشقایی مستقیماً شکار شیر نکرده بود. حتی ظل‌السلطان که خاطراتش مملو از شکار گونه‌های جانوری بزرگ جثه است در خاطراتش می‌نویسد که چهار بار آمده فارس و حاکم فارس و ایلخانی قشقایی را مجبور می‌کند که او را ببرند شکار شیر. قشقایی‌ها که تمایلی به این کار نداشتند فقط شیر را جرگه کرده و به سمت منطقه‌ای که او بوده آن را رم می‌دهند و خوشبختانه ظل‌السلطان موفق به شکار او در میانکتل ارژن نمی‌شود. حتی این ناکامی او در شکار شیر باعث می‌شود تا از قشقایی‌ها درخواست کند تا آنها شیر را برایش شکار کنند ولی شیر که وارد جنگل کامفیروز می‌شود باز هم قشقایی‌ها او را نمی‌زنند.

    متأسفانه از زمانی که قشقایی‌ها را تبعید کردند و کنترل قشقایی‌ها از زیستگاه شیر برداشته شد جمعیت شیرها رو به کاهش گذاشت. زیستگاه به نحو عجیبی در استان فارس تخریب شد حال آنکه تا وقتی ایل قشقایی در منطقه قدرت داشت و مسلط بود شیر هم بود. حتی معروف‌ترین شکارچیان قشقایی که سال‌های سال بی‌رقیب بودند و کنار شیرها زندگی می‌کردند اما هرگز به شیرها تیر نینداختند.همه دوران کودکی من با همین داستان‌های شبانه گذشت تا اینکه رفتم مدرسه و بعدها وارد دانشگاه شدم و سپس به نحوی با سازمان محیط زیست آشنا شدم و همین جا بود که تازه آوارگی و سرگشتگی‌ام شروع شد. در همان سال‌های آغازین تأسیس سازمان محیط زیست به همت اسکندر فیروز و در ابتدای دهه ۵۰ خیلی اقدامات بزرگی صورت گرفت و من به زیستگاه آبا و اجدادی خودم برگشتم تا دشت ارژن و پریشان را احیا کنیم. سازمان محیط زیست قصد داشت زیستگاه را احیا کند و از همه کارشناسان دنیا کمک گرفت. بودجه قابل توجهی هم برای این منظور از دولت دریافت کرد تا شروع به خرید مستثنیات مردمی کند تا زیستگاه امن شود. آن زمان بین این دو منطقه ارژن و پریشان، آهو و گراز و قوچ و میش فراوان بود، به‌طوری که میانکتل مملو از آهو بود، با این حال برنامه تکثیر گراز هم در منطقه داشتیم تا در صورت بازگشت شیر، طعمه به اندازه کافی برای حیوان در دشت وجود داشته باشد. همه چیز خوب پیش می‌رفت و با هند و سازمان‌های جهانی هم صحبت کردیم که شیر ایران را که تعداد محدودی از آن در کشور هند زندگی می‌کند برگردانیم. با اینکه ۶-۵ سال روی این طرح کار شد و همه چیز مهیای ورود شیر شده بود ولی انقلاب شد و داستان بازگشت شیر ایرانی به کشور کلاً منتفی شد و رفت!

    اینکه الان چه داریم و طبیعت و حیات وحش کشور در چه وضعیتی به سر می‌برد را که دیگر همه می‌دانند، بهتر است چیزی نگویم اما چند تا رفیق باستان‌شناس دارم که آنها معتقدند وضعیت میراث فرهنگی کشور بدتر از محیط زیست است و من می‌گویم اتفاقاً محیط زیست بدتر از میراث فرهنگی است. باستان شناس‌ها می‌گویند منابع فرهنگی زودتر و سریعتر از طبیعت دارد از بین می‌رود و من می‌گویم بالاخره میراث فرهنگی در یک موزه‌ای در پاریس حفظ می‌شود ولی بلوط‌های زاگرس، گراز و قوچ و میش و پلنگ و یوز ایرانی بسرعت از بین می‌رود و اگر منقرض شود دیگر امکان بازگشت آنها وجود ندارد. اینکه روزگار محیط زیست ایران سیاه‌تر است یا میراث فرهنگی، البته هر دو سیاه است ولی میراث طبیعی ایران وضعیتی به مراتب اسفناک‌تر دارد. حیات وحش که از بین رفت هیچ، چشمه‌ها و رودخانه‌ها و تالاب‌ها هم یک به یک در حال نابودی هستند.


    آنچه خواندید متن ویرایش شده سخنرانی بیژن فرهنگ دره شوری در نمایشگاه «پرویز تناولی و شیرهای ایران» بود که هفته گذشته در حاشیه این نمایشگاه انجام شد.   نمایشگاه شیرهای ایران در موزه هنرهای معاصر از ۱۱ تیرماه آغاز و تا ۷ شهریور ماه ادامه دارد.

    رورنامه ایران 

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *