بنام او که ماناست …
تاریخ قشقایی با فراز و نشیبهای بسیار ، نام و خاطرههای شیرمردان و شیرزنان را با خود دارد، نامهایی که در تاریخ قشقایی ضبط و ثبت شده و میشود ، اما افسوس که تاریخ فقط نام مردان را ماندگار میکند.
سهراب خان اول، مصطفا قلیخان، مرتضاقلیخان، محمدقلیخان ایلخانی، سردار عشایر صولتالدوله و چهار پسرانش، بهمنخان قشقایی، ایاز کاپیتانکش، امیرفرج گرزن، ابراهیمخان نمدی، دشتی و مسیح، اساتید محمدحسین کیانی و محمدقلیخان خورشیدی و طهمورث کشکولی و آقایان گرگینپور و شمار زیادی مردان سرشناس و ماندگار تاریخ و فرهنگ و هنر.
ولی چرا تاریخ قشقایی در بخش زنان ساکت و صفحات آن سفید است؟ چرا به بیشمار زنان مادران و زنان قشقایی پرداخته نشده است که دوشادوش همین مردان، در پشت جبهه، در میدان زندگی و در کشاکش روزگار، قشقایی را بنا نهادند و برای ما به میراث گذاشتند؟
چرا هیچ نامی از زنان قالیباف که زیباترین شاهکارهای هنری را خلق کردهاند در میان نیست؟
چرا اینهمه از صولتالدوله میگویند، ولی کسی از نقش همسرش خدیجهبیبی که ستون خیمهی صولتها بود، نمیگوید؟
چرا از چهار برادران قشقایی بسیار گفته میشود، ولی کسی از خواهرانش ملکی بیبی و فرخ بیبی شناختی ندارد؟ از دانش بیکران استاد کاوه خان میگویند ولی کسی از فضل و دانش مادرشان ملکیبیبی نمیگوید.
از بیباکیهای بهمنخان گفته میشود، ولی از شیرمردی مادرش فرخ بیبی سخنی به میان نمیآید؟ از فضل و ادب داریوشخان بهادری میگوییم، ولی از اطلاعات و اندوختههای تاریخی خواهرانش آذر بیبی ثریا بیبی غافلیم.
از مرگ غمناک عبداللهخان در کوههای فیروزآباد مینویسیم، ولی از دربهدریها و آوارگیها و غربتنشینی و تنگدستی خواهرانش فریدهبیبی، ایران بیبی و هما بیبی سخنی نمیگوییم.
مرگ هما بیبی و رصد دنیای مجازی در این چند روز نشان میدهد که ما حتا اطلاعات اندکی از زندگی پر فراز و نشیب ایشان هم نداریم. معلوم نیست اگر تلاشهای چاغداش برای ثبت و ضبط این حوادث نبود، همین اطلاعات هم از دست میرفتند.
مرگ هما بیبی یک هشدار برای نویسندگان و پژوهشگران قشقاییست که مرگ هما بیبی یک هشدار برای نویسندگان و پژوهشگران قشقاییست که بهخود بیایند و بیش از این غفلت نکنند و تاریخ خود، بهویژه زنان نامآور قشقایی را شناسایی و ثبت تاریخ کنند. این چند اسم فقط به مناسبت درگذشت هما بیبی از این خاندان برای نمونه آورده شد، وگرنه بزرگزنان قشقایی و زنان غیور، سرنوشتساز، هنرمند و فرهنگمدار قشقایی از طوایف مختلف محدود به همین چند اسم اندک نیست و بیشهی قشقایی از مادهشیران هیچوقت خالی نبوده است.
مرگ هما بیبی عزیز که مظلومانه، در عزلت و تنهایی دور از وطن و قوم و قبیلهی خویش و در حسرت خاک میهنش ایران در گذشت، بهانه و فرصت خوبیست که ما به خود بیاییم و در شناخت خویش و نگاهداشت میراث معنوی قوم خود سستی نکنیم.
تسلیت حداقل واژهایست برای نشان دادن هجرت همابیبی صولت قشقایی و همهی درگذشتگان این خاندان، که چنان زندگی کردند تا به ما درس آزادگی و میهندوستی بدهند، به قیمت مرگ و دربهدری و آوارگی و نابودی خودشان.
این اندوه را به خاندان صولت قشقایی و بهادری قشقایی و همهی قشقاییهای گرامی تسلیت میگوییم.
دیدگاهتان را بنویسید