پژوهشی بنیادی در مورد بافته های ذهنی قشقایی که تحت عنوان “مطالعه ی نسبت ذهنی بافی در فرش با بداهه پردازی در سایر هنرها” (مطالعه موردی: قالی های ذهنی باف قشقایی) توسط “مریم فارسی” انجام گردیده است و در آن بافته های فارس به ۴ دسته قالی های تصویری، گبه ها، قالی های شیری و قالی های با نقش اَشکالی تقسیم می شود.
قالیهای استان فارس به عنوان یکی از کهنترین دستبافتههای عشایری ایران، دارای ویژگیهای خاصی در طرح و نقش و رنگ میباشد. بافتههای قشقایی از مهمترین بافتههای عشایری این استان محسوب میشود و از جمله ویژگیهای آنها جنبهی ذهنیبافی و در اکثر موارد، حالت هندسی نگارههای این نوع از بافتهها میباشد. با توجه به این مهم که ذهنیبافی در بسیاری از بافتههای ایرانی و به ویژه بافتههای کهن امری رایج بوده است، مطالعهی این ویژگی که خود شامل مؤلفههایی جهت شناسایی خواهد بود، از اهمیت خاصی برخوردار میگردد و بنابراین مطالعهی دقیقتر ذهنیبافی در نمونههایی از بافتههای فارس با تأکید بر بافتههای قشقایی مورد نظر این پژوهش میباشد. در سایر حوزهها و رشتههای هنری نیز فعالیت و کنشی نظیر ذهنیبافی از دیرباز قابل توجه بوده است که به بداههپردازی موسوم است. از اینرو با توجه به مشابهت خلق و تولید اثر، در هر دو مورد بداههپردازی و ذهنیبافی، بررسی این مفهوم در رسالهی مورد نظر هدف اصلی میباشد.
در پژوهش حاضر که تحقیقی کیفی و از لحاظ هدف، بنیادی میباشد، . جامعهی هدف که مجموعاً ۱۵ مورد میباشند بر اساس نظریه مبنایی از میان نمونههای در دسترس با طی مراحل مختلف از جمله کدگذاری باز و محوری و طرح پرسشنامه انتخاب شدند و هر اثر از لحاظ صوری مورد تحلیل قرار گرفت.
بررسی مفاهیم ذهنیبافی و بداههپردازی و یافتن ارتباط میان این دو کنش و وجود شباهت میان این دو فرآیند که منجر به خلق اثر میشوند، از یافتههای مهم در پژوهش حاضر میباشد. همچنین با مروری بر ایل قشقایی از منظر تاریخی و بافتههای قشقایی از حیث طرح و نقش، با تکیه بر آراء متخصصین این حوزه مؤلفهها و ویژگیهای یک بافتهی ذهنی از میان سایر بافتههای قشقایی شناسایی و تلاش شد مفهوم جامعتری از ذهنیبافی ارائه گردد تا بدین ترتیب با نگاه به قالیهای قشقایی با یقین بیشتری بتوان یک بافته را ذهنی دانست و این مهم با آنالیز نمودن واژهی ذهنی و راهیابی به حضور ارتباط آن با بداهه میسر گردید.
تصاویر فر قشقایی با آنالیز:
شکل ۱۷-۴. قالیچه تصویری با نقش مردان قشقایی
منبع: تناولی، ۱۳۸۳: ۲۶۹
شکل ۱۸-۴. آنالیز قالیچه تصویری با نقش مردان قشقایی
منبع: نگارنده
شکل ۱۳-۴. گبه شیری عروسکی
منبع: فسایی، ۱۳۷۱: ۱۶۲
شکل ۱۴-۴. آنالیز گبه شیری عروسکی
منبع: نگارنده
شکل ۱۲-۴. آنالیز خطی قالی شیری درهشوری
منبع: نگارنده
تحلیل چند پیشفرض:
با توجه به مهمترین تعاریف و توضیحاتی که در باب ذهنیبافی و بداههپردازی در فصول قبل مطرح گردید، به طور خلاصه میتوان پیشفرضهایی را به ترتیب زیر مطرح نمود:
- اگر بر اساس تعریفی که پرهام از ذهنیبافی ارائه کرده است – فرشهایی که حاوی نقوش هندسی و به اصطلاح شکسته هستند و عدم قرینگی نقشمایهها ویژگی اصلی در چیدمان آنهاست- را مبنا قرار دهیم، میتوان تمامی فرشهایی را که در گروه نقش اَشکالی جای دارند، به ذهنیبافی نسبت داد. این در حالی است که این تقارن کامل نیست و در مواردی در جزئیات یک نقش به طور کامل رعایت نمیشود. مثل قرار گرفتن نقش یک گلدان در برابر نقش یک حیوان در سوی دیگر قالی. همچنین قالیهای تصویری و آنهایی که مشخصهی اصلی آنها موتیفهای انسان، حیوان و گیاه میباشد، مثل قالیهای شیری و قالیهای تختجمشیدی به این دلیل که بافنده بر اساس تجربهی دیداری خود بیواسطه از روی طبیعت یا باواسطه از روی عکس و یا نقاشی به بافت آن دیدهها اقدام مینماید، میتواند در دستهی قالیهای ذهنی جای گیرد.
- با قبول فرضیهی اول، لازم میآید به بافتههای اولیه عشایر قشقایی دسترسی داشته باشیم تا صحت این فرضیه را در آن نمونهها مطالعه کنیم که این امری غیر ممکن به نظر میرسد. چرا که به گفتهی پرهام عمر قدیمیترین دستبافت قشقایی به سیصد سال نمیرسد و از سویی دیگر بیشتر نمونههای قابل دسترسی، نمونههایی معاصر هستند. همچنین در پی مصاحبهی نگارنده با قشقاییفر بهنظر میآید با حفظیبافی که از تکرار و تکراربافی حاصل شده است مواجه ایم و نه ذهنیبافی.
- بر اساس تعریف واژهی ذهنی در لغتنامههای دهخدا و عمید که «صفت منسوب به ذهن» و «جاگرفته در ذهن – در مقابل عینی» میباشد، بسیاری از قالیهای گروه اول قشقایی بدون نقشه بافته شدهاند. بهعبارتی دیگر، آیا میتوان گفت حتی اگر بر فرض حضور تکراربافی و حفظیبافی در بافت طرحها و نقشمایههای فرش قشقایی، اینکه پروسهی بافت نقوش در حین فرآیند بافت و برآمده از ذهن بافنده میباشد، پس ذهنیبافی انجام گرفته است؟
- بر طبق تعریف «بداهه»، همانگونه که بیان شد، هنرمند میبایست ابتدا بر قوانین و سنتهای حاکم بر آن هنر آشنا و مسلط گردد و سپس میتواند فارغ از این سنتها، به بداههپردازی و بداههسازی در فرآیند خلق اثر خود بپردازد. از این منظر عمل ذهنیبافی نیز، که بافنده در عینحال که به موتیفهای کهن و ترکیبات سنتی همچون لچک ترنجها تسلط دارد و بهعبارتی دیگر شاید بتوان گفت بهخاطر تکرار، آن نقوش را حفظ شده است، به چیدمان آنها بر فرش در حین بافت میپردازد. و برای همین هست که به گفتهی پرهام هیچ دو فرش قشقایی شبیه یکدیگر نخواهند بود. به دیگر سخن، بافنده عشایری حتی زمانیکه نقشه را در مقابل خود داشته باشد- مگر در مواقعی که بر اساس سفارش ببافد- چون خالق نهایی اثر خویش، خود میباشد، میتواند دخل و تصرف در رنگبندیها و جایگذاری موتیفها را نیز انجام دهد. در واقع میتوان این تعریف از بداهه را به موازات ذهنیبافی با این فرضیه قرار داد. به این شکل که برای مثال در هنر موسیقی، هنرمند ابتدا به دستگاهها و مقامها و تمامی اصول و پایهی آن ساز مسلط میگردد و پس از آنکه توانست همانها را به عین اجرا نماید –با به کارگیری استعداد و ذوق هنری خود- در مواقعی قادر به بداههنوازی خواهد بود. در فرآیند بافت نیز بافنده ابتدا با بافتن از روی فرشها و تکهفرشها به نحوهی بافت و نقشها و نقشمایههای اصیل فرش آن منطقه مسلط و در نهایت حفظ میگردد و سپس میتواند همانها را از بر ببافد و در رنگبندیها و چیدمان نقوش خلاقیت به خرج دهد. بنابراین، در همهی این مثالها، هنرمند با تکیه بر اصول و قواعد حاکم، اثری نو میآفریند.
- با توجه به مبحث خیال و تخیل خیال و تعاریفی که از این مفاهیم ارائه گردید، حضور ویژگی خیال در هر دو مفهوم مورد بحث، محسوس است. این یکی از وجوه مشترک بداههپردازی و ذهنیبافی میباشد. در هر دو مورد، ذهن انسان ابتدا میبایست آنچه میخواهد به تصویر بکشد را در ذهن خود بپروراند، تصور کند و سپس دست به آفرینش آن بزند و آن را ببافد.
- بسیاری از قالیهای قشقایی که با عنوان ذهنیباف شناخته شدهاند و محققین نقوش و ترکیببندی این نوع از قالیها را اینگونه تحلیل مینمایند که بافنده هر آنچه را در طبیعت اطراف خود میدیده است با توجه به حس درونی خویش، در فرش جای میداده است. این تعریف میتواند معادل مفهوم تقلید یا محاکات و یا همان بازنمایی از طبیعت باشد، با این تفاوت که هنرمند (بافنده) در اینجا نگاهی انتزاعی و تجریدی دارد و حین عمل دیدن، دست به سادهسازی نیز میزند.
- در فصل دوم اشاره شد که سادگی و تجرید از مشخصههای انتزاع است که نمود آن در سبک هنری انتزاعی قابل درک است. همچنین میتوان سادگی در طرح و نقش را یکی از ویژگیهای بافتههای ذهنی قشقایی دانست. صحت این نتیجه نه بر اساس تنها تجربی و مشاهده بلکه بر مبنای دو معیاری که آرنهایم برای تخمین میزان سادگی یک طرح یا شیء یعنی شمارش سادهی تعداد عناصر سازندهی طرح و سادگی در چیدمان عناصر عنوان نموده است و در فصل دوم به تفصیل آمد، روشن شد. همچنین از دو نوع سادگی نام میبرد. یکی سادگی مطلق به معنی عدم مشکل در فهم مخاطب از آنچه دیده است، میباشد. دیگری سادگی نسبی که هنرمند بتواند چنان عناصر از جنس مختلف را گرد هم آورد که در نهایت وحدتی بین آنها شکل بگیرد. به نظر میرسد در بافتههای ذهنی این دو به خوبی مشهود است. در برخی با اینکه عناصر هر یک به تنهایی سادهاند در ترکیبی پیچیده جای گرفتهاند همانند نمونههای ۳، ۷ و ۱۵.
- با توجه به تعاریفی که از بازنمایی مطرح شد، بازنمایی نه کپی از یک شیء در دنیای واقعی است و نه قراردادی محض که کاملاً ذهنی و نمودی از عالم واقعیت نداشته باشد، است. بر همین اساس میتوان دلیلی دیگر بر اینکه زمانی که گفته میشود اثری ذهنی است به این معنا میباشد که نه نمایندهی کامل واقعیت است و نه مطلقاً برآمده از ذهن. همچنین با بررسی برخی از نقوش موجود بر بافتههای ذهنی ملاحظه میشود که بیش از آنکه انتزاعی و یا تجریدی باشند، تلاش شده است به واقعیت نزدیک باشند. هر چند در نهایت خود واقعیت نیست و این مهم نتیجه میشود که بازنمایی از طبیعت دال بر عدم ذهنی بودن یک بافته نمیباشد. این مورد در نمونهی شمارهی پنج دریافت میشود.
جمعبندی و نتیجهگیری:
همانگونه که در طی پژوهش حاضر ملاحظه گردید، در فصل یک مقدمات تحقیق فراهم شد. ابتدا با یک مقدمه توضیحاتی دربارهی قالیهای عشایری ایران و استان فارس ارائه گردید. بیان این نکته که اکثر بافتههای عشایری به ویژه در فارس ذهنی هستند و مشخصاتی از جمله عدم تقارن و قرینه در بیقرینگی، حضور هندسه و انتزاع و تجرید در نقوش این دست از بافتهها و همچنین عدم استفاده از نقشه را دارا هستند. منبع الهام نقشمایههای ذهنی تجربیات دیداری بافندگان در طول زمان بوده است. شناخت مؤلفههای یک قالی ذهنی از منظر بداههپردازی اصلیترین هدف این پژوهش بوده است. بررسی مفاهیم ذهنیبافی و بداههپردازی که در فصل دوم به تفصیل پرداخته شده است و شناخت طرح و نقش دقیقتر قالیهای ذهنی قشقایی و مطالعهی نسبت میان مفاهیم این دو از دیگر اهداف بود. فرضیاتی در این پژوهش مطرح شد از جمله تعریف کنش ذهنیبافی از منظری وسیعتر و یافتن ارتباط آن با بداههپردازی، همچنین بررسی تأثیرات این دو مفهوم بر یکدیگر و مشخص نمودن مؤلفههای اصلی یک بافتهی ذهنی از دیگر فرضیات این پژوهش بوده است. در این فصل بیان شد که پژوهش بر اساس یک چهارچوب نظری که از منظر نوع تحقیق، کیفی و از نظر هدف، کاربردی میباشد انجام خواهد گرفت که به تفصیل در فصل چهارم ارائه گردید.
فصل دوم به بررسی تعاریف و مفاهیم نظری در این پژوهش پرداخته شد. مهمترین کلیدواژهها ذهنیبافی و بداههپردازی بود که با هدف روشن نمودن مفاهیم مرتبط با ذهن و ادراک حسی پیرامون ذهن و بداههپردازی که منجر به خلق یک اثر بداهه میشوند. تعاریفی که تاکنون در مورد ذهنیبافی یا بداههبافی ارائه شده است بیشتر بیان ویژگیهای این کنش به شکل کلی است و هدف، تعمیم آنها به طور قطعی به همهی بافتههای ذهنی نمیباشد. با تحلیل کردن واژهی ذهنی به مفاهیمی چون ادراک بصری، خیال، تصور ذهنی، صور خیال، تجربیات دیداری و بازنمایی و ارائهی تعاریفی در مورد هر یک، تلاش شد مفهوم ذهنی هر چه بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. همچنین مفهوم بداههپردازی در هنرهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت و در انتها شناخت نسبی از موضوع بداهه ارائه شد. از مهمترین دستآوردهای این فصل میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- تشریح و واکاوی مفهوم ذهنیبافی و آنالیز آن به مؤلفههای بیشتر در اطلاق ذهنی بودن یک بافته.
- بررسی مفهوم بداهه در هنرهای دیگر و حتی حوزهها.
- رکن اصلی بداههپردازی سنتها و آئینهاست.
- ویژگیهای مشابهی میان مراحل خلق یک بافتهی ذهنی و سایر بداههپردازیها در هنر وجود دارد و فرایند هر دو یکی است.
- اشتراک در مفهوم دو عبارت ذهنیبافی و بداههپردازی و امکان اطلاق بداههبافی به جای ذهنیبافی.
فصل سوم به مطالعه و معرفی قالیهای عشایر قشقایی فارس اختصاص یافت که جامعهی اصلی این پژوهش است. در این بخش مفهوم کوچنشینی، کوچ در میان عشایر ایران از جمله عشایر قشقایی، بررسی ایل قشقایی از منظر تاریخی و جغرافیایی و در انتها هنر این ایل که مهمترین آن قالیها و گبهها میباشند، از حیث طرح و نقش مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین معرفی قالیهای قشقایی و ارائهی نمونههایی از آنها از دیگر مطالب این فصل بود که مهمترین یافتههای آن به شرح زیر است:
- مروری بر تعاریف واژهی کوچنشینی در نوشتههای مختلف با تأکید بر ایل قشقایی.
- آشنایی با طوایف بافندهی ایل قشقایی و موقعیت جغرافیایی هر یک در استان فارس.
- معرفی انواع طرح و نقش قالیهای قشقایی و دریافت تفاوتهای هر کدام.
- گردآوری آراء متخصصین این حوزه و انتخاب گروههای ذهنی.
در فصل چهارم و آخرین فصل این پژوهش، با توجه به یافتههای فصل دوم و سوم و بر اساس روش تحقیق، نحوهی انتخاب گروههای ذهنی از میان بافتههای قشقایی بیان شد که در این مسیر با مراجعه به نظرات متخصصین این حوزه بر اساس ویژگیها و مؤلفههای ارائه شده این امر محقق شد. شیوههای گردآوری و روش تحقیق که بر اساس نظریه مبنایی است، مورد معرفی قرار گرفت و طرح پرسشنامه و نمونهگیریها در طی دو مرحلهی کدگذاری باز و محوری انجام گردید و جامعهی هدف از میان نمونههای آماری پژوهش گزیده شد. در نهایت ۱۵ نمونه به عنوان نمونههای اصلی بر اساس ویژگیهای ذکر شده در فصل ۲ و۳ مورد تحلیل قرار گرفتند. لازم به یادآوری است که با وجود پرداختن به مفهوم بازنمایی در مطالب فصل سوم، این مقوله در فصل تحلیلها به عنوان ویژگی نمونهها مورد بررسی قرار نگرفت زیرا چگونگی بازنمایی نقش چنان چه بحث شد تأثیر مشخصی بر ذهنیبافی ندارد و از این رو به عنوان متغیر اثرگذار قابل اعتنا نبود. به عبارت دیگر نوع نقش اعم از (حیوانی، انسانی، گیاهی و تجریدی) ربط مستقیم یا مؤثری به ذهنی بودن نقش ندارد و همهی این انواع در نقوش بافتههای ذهنی قابل مشاهده است. نتایج حاصل از این جداول به شرح زیر میباشد:
- ویژگی تجرید و انتزاع در همهی نمونههای مورد بررسی مشترک است. به عبارتی دیگر، هر بافتهای که نقوش تجریدی را داراست، از نظر نحوهی بازنمایی انتزاعی بوده است.
- کاربرد یا عدم کاربرد نقوش حیوانی، انسانی و گیاهی تأثیری بر ذهنی بودن یا نبودن یک بافته ندارد.
- از میان ۱۵ نمونهی مورد بررسی، ۸ مورد آن هر چهار نقشمایهی حیوانی، انسانی، گیاهی و تجریدی را در خود دارند و سبک بازنمایی نیز انتزاعی است.
- پس از نقش تجریدی، به ترتیب نقش گیاهی در ۱۳ مورد، نقش حیوانی در ۱۲ نمونه و انسانی در ۱۰ نمونه از میان مجموع نمونههای مورد بررسی حائز بیشترین استفاده هستند و زبان بازنمایی در همهی موارد نیز انتزاعی میباشد.
همانگونه که مشاهده شد در میان ۱۵ نمونهی مورد بررسی، نقوش تجریدی و انتزاعی از سایر نقوش فراوانتر میباشند، اما چون عامل تمایز مهمی میان قالیهای ذهنی و سایر بافتهها نیست، به عنوان یک ویژگی قابل تعمیم به همهی قالیهای ذهنی محسوب نمیگردد.
استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید