×
×

ساخت سیاسی اجتماعی ایل قشقایی و بازنمایی سازوکارهای مشروعیت بخش قدرت؛

  • کد نوشته: 29802
  • احسان قرقانی
  • ۳۱ فروردین
  • ۰
  • نظام ایلی۔عشیره ای دارای سازمان های سیاسی اداری خاص خود بوده که متناسب با شرایط زندگی عشایری و به صورت سیار تنظیم شده است.

    ساخت سیاسی اجتماعی ایل قشقایی و بازنمایی سازوکارهای مشروعیت بخش قدرت؛
  • نویسندگان:

    علی اشرف نظری دانشیار علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران (نویسنده مسئول).

    میلاد یزدان پناه – دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.

    چکیده

    نظام ایلی۔عشیره ای ایل قشقایی دارای تاریخی کهن است که با توجه به شرایط زندگی کوچی و عشایری شکل گرفته است. این نظام دارای سازمان های سیاسی اداری خاص خود بوده که متناسب با شرایط زندگی عشایری و به صورت سیار تنظیم شده است.

     

    در رأس این نظام ایلی، مقامی به نام ایلخان وجود داشت که از ابتدای تشکیل ایل در زمان صفویان در دست یک خاندان به نام شاهیلو بود. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که ساختار سیاسی اجتماعی در ایل قشقایی به چه صورت بوده و سازوکارهای مشروعیت بخش قدرت در آن چگونه حفظ می شده است؟

     

    فرضیه مقاله این است که ساختار سیاسی-اجتماعی ایل قشقایی به گونه ای سلسله مراتبی در پاسخ به نیازهای ایل بوده است و ساختار قدرت در آن نه لزوما براساس قدرت معطوف به خشونت حاکمان و زور محض رؤسای ایل، بلکه براساس نمادها، مناسک و آداب و رسوم سامان یافته است. از این رو، اساس پژوهش حاضر، چارچوب نظری خشونت یا سلطه نمادین، بررسی سازوکارها و مؤلفه های درونی مشروعیت بخش قدرت رهبران و تلاش برای مطالعه موضوع از چشم انداز جامعه شناسی تاریخی بوده است.

    مقدمه

    مطالعه در مورد ایلات و عشایر در ایران دارای قدمت بسیاری است. اما بحث در این زمینه هنوز قابل اعتناست؛ چرا که با وجود دگردیسی در نظام ایلی، فرهنگ و هویت نهادینه شده در مردمان وابسته به سنن و مناسک ایلی از بین نرفته است و در ناخودآگاه جمعی به مثابه امری نقش آفرین در فرایندهای هویت یابی به شمار می رود.

     

    در عشایر ایران، ایل متشکل از خانواده های منفرد بود که به واسطه آن به مجموعه ایل مرتبط می شد و به مدد سازمان ایل قادر بود وظایف ویژه خود، از جمله جنگ، حفظ امنیت، کوچ و دامداری را انجام دهد.

     

    سازمان نظام ایل قشقایی، مانند نظام کهنه هرج و مرج گرا و بدوی نبود و یکپارچگی ایل نیز به تنهایی نمی توانست صرفا بر پایه وحدت قومی یا زور محض رؤسای ایل باشد؛ بلکه برعکس، این جامعه یک نظام توسعه ای پویا، توانمند و کارآمد بود که بر آمده از ساختی فرهنگی بود و نسبت به شرایط متغیر و مؤثر جوامع بیرونی و درونی، واکنش نشان می داد. ساخت اجتماعی ایل، کلیتی را تشکیل میداد که مرزهای آن به سرزمینی، بلکه فرهنگی بود.

     

    بنابراین، ویژگی یک گروه ایلی و قومی بیش از آنکه مادی زیستی باشد، اجتماعی فرهنگی بود (سینایی، ۱۳۸۴، ۴۶).

     

    در تاریخ ایران تا قبل از تشکیل دولت پهلوی اول، دولت ها خصلت ایلی و قبیلهای داشتند و بیشتر به واسطه غلبه یک قبیله بر قبایل دیگر شکل می گرفتند. با این حال، پس از فروپاشی قبایلی مانند قاجار که موفق به تشکیل سلسله قاجار شدند، اثری از آنان در بافت جمعیتی ایران باقی نماند یا اگر هم مانده بسیار کمرنگ است؛ قسمتی از آنها نیز جذب قشقایی شده اند و خود را طایفه قجرلو از ایل قشقایی معرفی می کنند.

     

    علاوه بر قاجار، گروه های بسیار دیگری مانند گرجی و قزلباش خود را قشقایی می دانند و این نشانگر پتانسیل موقعیت جغرافیایی و حتی درونی ایل قشقایی است.

     

    تاریخ قشقایی نشان از آمدوشدها و سرکوب شدید رهبران قشقایی است، اما همواره پس از تبعید و سرکوب، فقط خانواده شاهیلو این توانایی را داشت که به رقبای دیگر غلبه و قدرت را قبضه کند و رهبری از همان ابتدای تشکیل، یعنی زمان صفویان در دست خاندان شاهیلو بود. در طول تاریخ دولت های بسیاری از طریق سرکوب و اسکان عشایر، تبعید یا اعدام رهبران، درصدد نابودی قدرت رهبران ایل بر آمدند اما موفق به انجام آن نشدند.

     

    بنابراین، ساخت سیاسی-اجتماعی و نحوه مشروعیت بخشی قدرت در یک ایل را نمی توان صرفا بر حسب ویژگی کوچ روی یا خویشاوندی آن و سلسه مراتب و ساخت اجتماعی و تعامل با دولت یا نخبگان ملی و قدرت های خارجی توضیح داد. بلکه باید بر نمادها، روابط، وظایف، مسئولیت ها و تعهدات سیاسی اعضای ایل و سبک زندگی آنها نیز توجه کرد که در کنار سلسله مراتب ایل و ساخت اجتماعی عاملی برای حفظ ثبات سیاسی- اجتماعی ایل و همچنین تبعیت مردم ایل از خوانین و ایلخانان خود می شد، چرا که در تاریخ، هیچ پادشاه و گروهی نتوانسته اند براساس زور، مشروعیت خود را حفظ کنند.

     

    این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش است که ساختار سیاسی اجتماعی در ایل قشقایی به چه صورت بوده و سازوکارهای مشروعیت بخش قدرت در آن چگونه عمل می کرده است؟ فرضیه اصلی مقاله حاضر این است که ساختار سیاسی اجتماعی ایل قشقایی به گونه ای سلسله مراتبی در پاسخ به نیازهای ایل بوده است و ساختار قدرت در آن نه لزوما براساس قدرت معطوف به خشونت حاکمان و زور محض رؤسای ایل، بلکه براساس نمادها، مناسک، آداب و رسوم و باورهای جمعی سامان یافته است.

     

    ۲. پیشینه تحقیق

    پژوهش هایی در مورد ایلات و عشایر ایران از جمله عشایر قشقایی به نگارش در آمده است، با این حال کمتر پژوهش منسجم و مشخصی را می توان یافت که به موضوع ساختار سیاسی – اجتماعی و سازوکارهای مشروعیت بخش قدرت رهبران ایل از منظر درونی پرداخته باشد. در زیر به برخی از پژوهش هایی که به نوعی با موضوع پژوهش حاضر ارتباط دارد، اشاره می شود:

    لوئیس بک در کتاب قشقایی های ایران (۱۳۹۶) تشکیل اتحادیه ایل قشقایی و از هم پاشیدگی آن از یک طرف و روند پیدایش دولت مدرن در ایران و رابطه آن با ایل را مورد بحث قرار داده است. او منشأ قدرت رهبران قشقایی را پیوند با دولت، نهادهای مذهبی، نخبگان ملی و حتی بین المللی می داند. دومورینی نیز در کتابی با عنوان عشایر فارس (۱۳۹۰) حاصل مطالعات خود از جامعه عشایری ایران را با تمرکز بر عشایر فارس در اواخر سلطنت قاجار به نگارش در می آورد.

     

    مؤلف تلاش کرده است تا ضمن ارائه کلیاتی درباره ویژگی های طبیعی، سیاسی و اجتماعی منطقه فارس، به معرفی بزرگ ترین و مهم ترین ایلات و طوایف ساکن در این منطقه وسیع بپردازد و اطلاعات دقیقی از وضعیت سیاسی حاکم بر فارس و مشخصات جغرافیایی و اقتصادی و نظام مالیاتی طوایف قشقایی و ولایات مختلف تحت سلطه آنها، ارائه دهد.

     

    پیر او برلینگ نیز در کتاب کوچ نشینان قشقایی در فارس (۱۳۹۳) به بررسی جامعی از تاریخ ایل قشقایی و نقش آن در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران می پردازد. در این کتاب علاوه بر اقتصاد ایل قشقایی و شکل گیری کنفدراسیون ایل قشقایی، به نقش آنها در تحولات مهم تاریخ ایران از مشروطه گرفته تا جنگ جهانی اول و دوم، حمایت از ملی شدن صنعت نفت و تبعید آنها بعد از کودتای ۲۸ مرداد پرداخته است.

     

    جواد صفی نژاد در کتاب جامعه شناسی ایلات و عشایر ایران (۱۳۹۵) مفاهیم جامعه شناختی مربوط به زندگی ایلی و عشایری را با تکیه بر سه ایل بختیاری، بویراحمدی و قشقایی بررسی کرده است و اطلاعات جامعه شناختی مفیدی از سبک زندگی، جمعیت، ساختار سیاسی ایلات و عشایر، سیاست اسکان اجباری و تحول جامعه عشایری ایران به مرحله نظام سنتی کهن یعنی قبل از اصلاحات ارضی به دست می دهد. رحیمی جابری در مقاله ای با عنوان «جامعه شناسی تاریخی نظام خانواده در ایل قشقایی» (۱۳۹۴)، به اهداف سیاسی ازدواج در میان رهبران ایلات و طوایف عشایر اشاره می کند که برخی رهبران از ازدواج، برای تحکیم و همبستگی، حمایت و وفاداری طوایف دیگر و کسب موقعیت اجتماعی ممتازتر استفاده می کرده اند.

     

    اما پژوهش های یاد شده بیشتر به وضعیت سیاسی و اجتماعی قشقایی ها یا به عبارت دیگر به نقش تاریخی آنها پرداخته اند و قدرت رهبران قشقایی را در پیوند کامل با نیروها و مؤلفه های بیرونی دانسته اند. وجه تمایز پژوهش حاضر با پژوهش های قبلی این است که این مقاله بر پایه چارچوب نظری خشونت یا سلطه نمادین، بررسی سازوکارها و مؤلفه های درونی مشروعیت بخش قدرت رهبران و تلاش برای مطالعه موضوع از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی نوشته شده است.

     

    ٣. چارچوب نظری پژوهش

    پژوهش حاضر با بهره گیری از نظریه قدرت و خشونت نمادین «پیر بوردیو» انجام شده است. الگوی بوردیو در خصوص قدرت نمادین، تحت تأثیر مطالعه وی درباره جوامع قبیلهای الجزایر شکل گرفته است قدرتی که به تعبیر بوردیو همه جا هست و عموم آدمیان قادر به دیدن آن نیستند، این قدرت توان تسخیر ذهنیت افراد را دارد و اعمال شوندگان این قدرت بدون چون و چرا از آن اطاعت می کنند. قدرت نمادین، قدرتی است که درون میدان های هنری، ادبی، ورزشی و سیاسی وجود دارد و در روابط انسان ها نهفته است و در زبان، چهره و سلایق تجلی می یابد (استوار، ۱۳۹۲، ۲۱ و ۸).

     

    خشونت نمادین، خشونتی است که به واسطه آن افراد، به زور تعهدات، تسلیم می شوند، ولی به دلیل ریشه داشتن این اطاعت و تسلیم در انتظارات جمعی»، کسی آن را به این عنوان – یعنی تسلیم بر اثر زور تلقی نمی کند. نظریه خشونت نمادین، عاملان اجتماعی را مستعد این می کند که فرامین نهفته در یک وضعیت یا یک گفتمان را دریابند و از آن اطاعت کنند(بوردیو، ۱۳۸۰، ۲۵۶-۲۵۵).

     

    خشونت نمادین مدنظر بوردیو، خشونتی ملایم است که حتی برای قربانیان آن، غیر قابل تشخیص و نامرئی است و بیشتر از طریق کانال های نمادین محض ارتباط و شناخت و حتی احساس اعمال می شود (وون هولد، ۲۰۱۲، ۱۱۵).

     

    خشونت نمادین به معنای تحلیل نظام مند نمادها و معناها در گروه ها و طبقات است، به گونه ای که نظام نمادها و معناهای اجتماعی و فرهنگی مشروع تلقی شوند. مادامی که مشروعیت فرهنگی پذیرفته شود، نیروی فرهنگی به روابط قدرت مزبور افزوده می شود و در بازتولید نظام مند آنها نقش بازی می کند(جنکینز، ۱۳۹۶، ۱۶۳).

     

    به طورکلی، بازتولید قدرت نمادها با باور به مشروعیت آنها و نه صرفأ کنترل اجتماعی مستقیم و فیزیکی صورت می گیرد. بنابراین، در بسیاری از ساختارهای میدان که عقیده در آن تولید و بازتولید می شود؛ خالقان قدرت و کلمات، مالک قدرت نامرئی اند که می توانند نظم اجتماعی را ابقا کنند یا براندازند و سبب مشروعیت یا مشروعیت زدایی از آنها شوند. این قدرت به عنوان قدرتی وابسته و تغییر شکل دهنده به سختی قابل شناسایی و درک است (استوار، ۱۳۹۳، ۲۲).

     

    براساس چنین تعبیری، سلطه می تواند در ابعاد مختلف و در تمام فضاهای اجتماعی مانند خانواده تا محیط تحصیلی و دنیای کار و دیوان سالاری و میدان رسانه ای اعمال شوم.

     

    ۴. تبار ایل قشقایی

    به باور «لرد کرزن»، اولین سرزمین قشقایی ها شهر کاشکر یا قاشقار در شوروی جنوبی بوده است. هلاکوخان آنها را از این سرزمین کوچ داد و به صورت قشون نظامی به فارس آورد به همین دلیل بعدها آنها را ترکان کاشغری یا قاشکاری نامیدند. همچنین در نزدیکی ازبکستان رودخانه ای به نام قاشقاچای وجود دارد که گفته می شود قشقایی از آن گرفته شده است.

     

    براساس پژوهش های «گرهارد دورفر»، او قشقایی ها را از شاخه ترکان اغوز و باختری می داند که از طریق ترکستان و آذربایجان به ایران آمده اند (کیانی، ۱۳۸۹، ۲۹ و ۲).

     

    آنچه مشخص است این است که مهاجرت ایل قشقایی به صورت یکسان نبوده و همه طوایف و تیره های آن از ابتدا ترک نبوده اند یا اگر ترک بوده اند، به عنوان قشقایی شناخته نمی شده اند.

     

    خاندان شاهیلو به عنوان ترک زبان های اغوز که بخش کوچکی از ائتلاف ایلات را تشکیل می دادند در قرن یازدهم میلادی از آسیای میانه به سمت ایران کوچ کردند و در فارس مستقر شدند و به مرور زمان ایل قشقایی را تشکیل دادند(بک، ۱۳۹۶، ۵۴).

     

    هویت مشخص و مستقل ایل قشقایی از اواخر صفویه قابل شناسایی است. ظاهره تشکیل ایل قشقایی توسط جانی آقای قشقایی در زمان شاه عباس صورت گرفت و او توانست اتحادی از طوایف کوچک را تشکیل دهد.

     

    در این زمان ریاست ایل قشقایی با حسن خان قشقایی (معتمد السلطان) بود که توانست روابط نزدیکی با دربار زندیه ایجاد کند و سازمان ایل را مستحکم سازد. اگرچه روابط حسنه قشقایی ها و زندیه در آغاز باعث دشمنی قاجار با قشقایی ها و سرکوب آنان توسط آقامحمدخان قاجار شد ولی قشقایی ها خیلی زود موقعیت خود را اعاده کردند و به قدرت درجه اول فارس و جنوب ایران تبدیل شدند(ایرجی، ۱۳۷۸، ۵).

     

    همه ایلخانان قشقایی منتسب به امیر قاضی شاهیلو هستند که در دوران معاصر، آخرین نسب آن به فرزندان صولت الدوله، سردار عشایر می رسد (بک، ۱۳۹۶، ۶۲).

     

    از اوایل سلطنت قاجار این ایل به تدریج نقش مهمی در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران ایفا کرد. در منابع پیش از دوره قاجار، از قشقایی به عنوان یک اتحادیه ایلی منسجم و قوی که در تحولات کشور و منطقه تأثیرگذار باشد، یاد نمی شود.

     

    البته نام قشقایی و شخصیت های سرشناس آن در منابع عصر تیموری، صفوی، افشار و زندیه به چشم می خورد. از قدیمی ترین منابعی که نام قشقایی در آن آمده است، جامع التواریخ در احوال بازماندگان تیموری، اثر تاج الدین حسن شهاب یزدی است (رحیمی جابری، ۱۳۹۴، ۹۵).

     

    ۵. ساخت اجتماعی ایل قشقایی

    تعاریف بسیاری در مورد ایل، عشیره، طایفه و قبیله وجود دارد. برخی تعاریف با واقعیت جامعه ایرانی تطابق ندارند، برخی فقط ابعادی از جامعه ایران را بیان می کنند و سایر ابعاد را نادیده می گیرند. در متون لاتین برای ایل و طایفه و قبیله و عشیره دو اصطلاح به کار رفته است که هرکدام معرف زندگی بدوی است و دیگری (فرانسوی) (انگلیسی). اصطلاح نخست به آن دسته از عشایر اطلاق می شود که براساس نظام شبانی حرکت متناوب یا فصلی دارند و شیوه معیشت و تمدن آنها بر اساس زندگی کوچی استوار است. اصطلاح دوم به گروهی اطلاق می شود که در سرزمین معین با نظام سیاسی اجتماعی مستقل مبتنی بر نظام خویشاوندی که دارای اجزایی نیز هست زندگی می کنند طیبی، ۱۳۸۰، ۱۳۵).

     

    تعاریف فوق، وضعیت معیشتی و سیاسی اجتماعی را به عنوان وجه تمایز عشایر و قبایل به کار برده و قبیله را بخش ذاتی زندگی عشیرهای تلقی کرده است و اساس آن را نظام خویشاوندی می داند. اما ایل و جامعه ایلی فراتر از نظام کوچروی و معیشتی است ضمن اینکه عوامل دیگری در ایجاد ایل دخالت دارند، یک ایل را صرفا نمی توان با کوچ و مسیر کوچ، ایل راه و دامداری شناخت (شفیعی، ۱۳۸۰، ۳).

     

    در واقع، در تعریف عشایر باید به سه عنصر قبیله ای (سازمان اجتماعی) کوچ نشینی (به عنوان شیوه معیشت و دامداری (به عنوان شیوه تولید توجه کرد (شهبازی، ۱۳۶۹، ۲۵).

     

    با این حال می توان میان ایل، طایفه و قبیله، از لحاظ منشأ وجودی و عوامل دخیل در شکل گیری آنها تمایز قائل شد. ایل زیر مجموعه ای است از جمعیت عشایر یک منطقه وسیع، یا کشور که در یک محدوده جغرافیایی مشخص، براساس ساخت رده های مشخص ایلی و آگاهی همگان از این ساخت، تاریخ، زبان و فرهنگ مشترکی دارند و در همسایگی یکدیگر در پهنه مرتع پراکنده اند و براساس تقویم مشخص شمسی به بیلاق و قشلاق کوچ می کنند (صفی نژاد، ۱۳۹۵، ۳۳۸).

     

    ایل، در واقع یک مجموعه اجرایی با چارچوب فکری خاص خود بود که در آن پیمانها و معاهدههای سیاسی و نظامی به بار می نشست. گروهها با پیوستن به ایل هویت و موقعیت ممتاز می یافتند و از نظر موقعیت با گروه های پیشینه دار ایل، هم تراز می شدند. به عبارت دیگر در روند تشکیل ایل، یک طایفه جدید و اضافی خلق میشد. ایل در کسوت نمود و نمایه سیاسی مجموعه ای از طوایف یا الحاق طوایف و گروههایی قرار می گرفت که با پیوستن به همدیگر می توانستند ویژگی ایلی را کسب و استحکام خود را تقویت کنند. بنابراین، تشکیل ایل، روندی از بالا به پایین و از پایین به بالا بود.

     

    افراد و گروهها بدون عضویت در طوایف نمی توانستند عضو ایل شوند. چنین شرایطی برای طوایف هم وجود داشت، چون که تیره ها با ایجاد پیوند با خوانین طوایف به وجود می آمدند(بک، ۱۳۹۶، ۲۰۲).

     

    ایل که از مجموعه طوایف مختلف تشکیل شده بود، به وسیله ایلخان رهبری می شد که در حقیقت ایلخان، حکومت عالیه ایل را داشت و از میان خوانین درجه اول انتخاب یا منصوب می گردید. نایب الحکومه ایل قشقایی را که در حقیقت متصدی اداره و انتظامات امور راجع به ایل بود، ایل بیگی می نامیدند (طیبی، ۱۳۷۴، ۳۲۹).

     

    طایفه، واحدی سیاسی در میان کوچ نشینان و مهم ترین چارچوب اجتماعی عشایر محسوب می شود و شامل جماعتی است که معمولا با هم خویشاوندی دور و نزدیک و نسب مشترک دارند. فرد عشایر در بیان وابستگی و تعلقش غالبا از طایفه خود نام می برد، گویش، آداب و رسوم و شیوه زندگی در یک طایفه یکسان است. نصیری طیبی معتقد است، سازمان اجتماعی ایل قشقایی همچون سایر ایل ها با تأکید بر پیوندهای خونی استوار است و یک اجتماع کلی است که از اجزای متفاوتی تشکیل شده است و در سطوح پایین میان افراد، پیوندهای خونی برقرار است. در حالی که در سطح بالاتر، این پیوندها به صورت پیمان و پیوندهای قومی و سیاسی است.

    در واقع، ساخت اجتماعی ایل قشقایی از بالا به پایین عبارت اند از:

    • ایل،
    • طایفه،
    • تیره،
    • بنکو،
    • بیله
    • و خانوار

    (نصیری طیبی، ۱۳۸۸، ۲۲).

     

    طایفه از چندین تیره تشکیل می شود. ریاست هر طایفه یا چند طایفه را به نسبت جمعیت محدوده، یک خان یا کلانتر بر عهده دارد که از جانب ایلخان منصوب می شود (درداری، ۱۳۹۵، ۲۶۹).

     

    گوستاو دومورینی ایل قشقایی را متشکل از دوازده طایفه می دانست. اما باید در نظر گرفت که بعضی از این طوایف در طول زمان اسکان یافته و از جمعیت عشایری آنها کاسته شده است (دو مورینی، ۱۳۹۵، ۲۶۹)

     

    در حال حاضر، هرچند طوایفی مثل صفی خانی، ایگدر، قراچه ای، نمدی، رحیمی و جعفر بیگلو نیز وجود دارد، اما جمعیت بیشتر این طایفه ها شهری شده یا اسکان یافته اند. اکنون ساخت ایل قشقایی را باید متشکل از شش طایفه بزرگ دانست که عبارت اند از: شش بلوکی، دره شوری، فارسی مدان، عمله، کشکولی بزرگ و کشکولی کوچک (حکیمی خرم، ۱۳۹۲، ۱۹).

     

    تیره، هر طایفه از چند تیره تشکیل می شود و تیره ها تقسیمات فامیلی یک طایفه هستند. بنابراین هر تیره با نام یکی از اجداد یا پدران طایفه خوانده می شود. تیره به بنکو که زیر مجموعه خود است مرکزیت و شخصیت سیاسی حقوقی می بخشد. تیره واحد سیاسی و اداری طایفه است و طایفه هم به نوبه خود واحد سیاسی و اداری ایل به شمار می رود (درداری، ۱۳۹۵، ۲۶۹).

     

    رؤسا و سرپرستان تیره ها را قدرت مرکزی ایل (ایلخان) انتخاب می کند که این وظیفه بر عهده کدخداست که نماینده کلانتر یا ایلخان در تیره است (طیبی، ۱۳۸۰، ۳۳۰).

     

    در نظام سنتی عشایر ایران، برای بهره گیری از مراتع سردسیری و گرمسیری، دو تا ده سیاه چادر را در جایگاه مشخص در پهنه مرتع در کنار هم سر پا می کنند که هرکدام سرپناه یک خانوار کوچنده است. ترکان قشقایی به این واحد تجمع بنکو می گویند(نادرپور، ۱۳۷۸، ۲۰) که این جماعت نسبت به هم دارای روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی و عاطفی هستند و عمدتا نسبت به هم کنش های متقابل پیوسته و تعصب دارند. این بنکوها با هم کوچ می کنند و در بسیاری از زمینه های زندگی عشیره ای از جمله استفاده از مراتع و دامداری هماهنگی و همکاری متقابل دارند. اگر تیره را واحد سیاسی اداری ایل محسوب کنیم، بنکو واحد اجتماعی ایل است (درداری، ۱۳۹۵، ۲۶۹). امور داخلی بنکو با ریش سفید، و امور خارجی آن با کدخداست (نادر پور، ۱۳۷۸، ۲۱).

     

    بیله یک واحد اجتماعی در سلسله ساخت سنتی ایلی است که از گردهمایی چند خانوار تشکیل می شود و معمولا در بردارنده بین سه تا ده خانوار یا چادر است. بیله از نظر فعالیت های روزمره اهمیت به سزایی دارد، زیرا واحدی از افراد را به وجود می آورد که هنگام کوچ با هم حرکت می کنند و همکاری و همیاری مفیدی را ایجاد می کنند. این واحد در عین حال انعطاف پذیر است و ترکیب آن در رابطه با اوضاع و احوال خانوارهای مختلف، سال به سال تغییر می کند. البته به دلیل اینکه فقط در طایفه های فارسی مدان، عمله و شش بلوکی دیده می شود، برخی از پژوهشگران آن را نادیده گرفته اند. خانوار در واقع همان افراد تشکیل دهنده یک خانواده است که زیر یک چادر زندگی می کنند(نصیری طیبی، ۱۳۸۸، ۲۵).

     

    ۶. قشربندی اجتماعی در ایل قشقایی

    ویلیام او. داگلاس در کتاب سرزمین شگفت انگیز و مردمانی دوست داشتنی، قشربندی ایل قشقایی را متشکل از پنج طبقه شامل: ایلخان و خانواده او، کلانتر یا دیگر خانها، کدخداها، افراد عادی ایل و قشرهای نازل و نیمه مطرود(کولی ها، غربتها) میداند(داگلاس، ۱۳۷۷، ۲۲۷). در مقاله حاضر نیز همین تقسیم بندی مبنای بحث قرار خواهد گرفت.

     

    1. ایلخان و خانواده
    2. کلانتر یا دیگر خانها
    3. کدخداها
    4. افراد عادی ایل
    5. قشرهای نازل و نیمه مطرود

    شکل شماره (۱). قشربندی اجتماعی در ایل قشقایی

     

    ۶-۱. ایلخان و خانواده او

    ایلخان در رأس هرم قشربندی ایل قشقایی قرار داشت. ایلخان و خانواده او به عنوان اولین طبقه در رأس سازمان سیاسی-اجتماعی و قشربندی ایل شناخته می شد. ایلخانان قشقایی که از نظر نسب همه به خاندان شاهیلو می رسند، ثروتمندترین و برجسته ترین خوانین طوایف بودند (بک، ۱۳۹۶، ۲۷۸).

     

    ایلخان و خانواده او افزون بر دام های فراوان، مراتع، چراگاه های سنتی و مجاور ایل را در تملک داشتند و در شهرهای نزدیک ایل، صاحب املاک و مستغلاتی بودند. ایلخانان قشقایی همواره خود را در سطحی ممتاز و بالاتر از سایر قشرها و حتی برتر از کلانتران می دانستند. به همین سبب، از ایجاد پیوند سببی با افراد بیرون از خاندان خود، یعنی ازدواج دختران خویش با قشرهای پایین اکراه داشتند(نصیری طیبی، ۱۳۸۸، ۲۷).

     

    اعضای خانواده ایلخان دارای القابی بودند که آنها را از سایرین متمایز می کرد. لقب خان برای مردان و لقب بی بی برای زنان به کار می رفت (صفی نژاد، ۱۳۸۳، ۳۲).

     

    ۶-۲. کلانتر

    هر ایل از چند طایفه تشکیل می شد و هر طایفه دارای سرپرستی به نام کلانتر یا خان بود که از طرف ایلخان تعیین می شد، عزل و نصب کلانتر از اختیارات ایلخان بود و سیاست ایلخان ایجاب می کرد که آنها را راضی نگه دارد، حکم کلانتر همه ساله در حضور ایلخان قشقایی تجدید میشد(صفی نژاد، ۱۳۹۵، ۲۳۹).

     

    کلانتر، قدرت ایلخان در طایفه بود و افراد طایفه او را پذیرا بودند و این اطاعت تا زمانی به قوت خود باقی بود که کلانتر به نفع طایفه خود کوشا و فعال باشد. وظیفه کلانتر اتحاد و همبستگی تیره ها، اجرای دستورات ایلخان در طوایف، تهیه تجهیزات جنگی در هنگام درگیری، اخذ مالیات از کدخدایان، رفع اختلافات طایفه ای، برنامه ریزی کوچ طایفه، تنبیه متجاوزان و افرادی که در ایل شرارت می کردند و انتخاب مأمور و افراد خاصی که به موقع به عنوان تفنگچی در خدمت ایلخان باشند.

    مقام کلانتر نزد مردم طوایف، با ارزش بود و توسط ایلخان تفویض می شد و چون خانواده اش مورد احترام بود، همه او را دوست داشتند. اگر کلانتر شایستگی و لیاقت و عرضه اداره کردن طایفه را داشت و می توانست وظایف محوله را به خوبی انجام دهد، از جان و دل امرش را اجرا می کردند( دلیری همپا، ۱۳۷۵، ۱۴۳-۱۴۲).

     

    ۶-۳. کدخدایان

    مرتبه سوم قشربندی اجتماعی ایل کدخدایان بودند. منزلت کدخدایان هم ارثی بود اما می بایست رضایت اعضای تیره خود را فراهم می کردند. از نظر اقتصادی کدخدایان نسبت به مردم عادی ایل از امکانات بیشتری برخوردار بودند. اما با این حال در بین عامه عشایر افرادی یافت می شدند که به مراتب ثروتمندتر از کدخدایان بودند. کدخدا ضمن اینکه نماینده کلانتر و مورد اعتماد او بود، باید مورد اعتماد اعضای تیره نیز قرار می گرفت از این رو کلانتران سعی می کردند فردی را به عنوان کدخدا انتخاب کنند که بیشتر مورد اعتماد مردم باشد. چون رضایت افراد، پشتوانه قدرت کدخدا محسوب می شد و در واقع این مردم بودند که کدخدا را انتخاب می کردند؛ سپس کلانتران بدان رسمیت می بخشیدند و خان بر آن صحه می گذاشت (نادر پور، ۱۳۷۹، ۱۶).

    ۶-۴. افراد عادی ایل

    افراد عادی ایل که بخش اعظم جامعه ایلی را تشکیل می دادند، با وجود تعداد زیادی دام، زندگی ساده و پرزحمتی داشتند. اکثر آنها دارای مرتع و به ندرت محتاج دیگران بودند، چون سابقه ای طولانی در دامداری داشتند (کیانی، ۱۳۸۸، ۲۸۸).

    ۶-۵. قشرهای نازل و مطرود

    آخرین گروه در قشربندی اجتماعی ایل قشقایی، گروه های وابسته و نیمه مطرود بودند که از اعضای اصیل ایل نبودند، این افراد عبارت بودند از: نوازندگان، سلمانیها، آهنگرها، ساربانها که افراد معمولی ایل با دیده تحقیر به آنها می نگریستند و به ندرت حاضر به برقراری پیوند زناشویی با آنها می شدند. از این رو، ازدواج آنها درون گروهی بوده و هست (نادر پور، ۱۳۷۷، ۱۷).

    ۷. سازمان سیاسی اداری ایل قشقایی

    دولت مرکزی ایران در گذشته بر پایه نظام ایلی و ملوک الطوایفی بود و به مرور زمان بر سازمان های سیاسی اداری خود می افزود. یکی از سازمانهایی که تحت نظر دولت مرکزی شکل گرفت نهاد ایل بود، حتی برخی از ایلات با اهداف سیاسی به خصوص برای کاهش قدرت ایلات دیگر و به عنوان رقیب آنها به وجود می آمدند. همان طور که دولت برای انجام کارهای ویژه خود به سازمان های مختلف سیاسی اداری نیاز داشت، ایل هم نیازمند سازمان هایی بود. این سازمان های سیاسی اداری در ایل قشقایی عبارت بودند از:

    ۷.۱ ایلخانی

    منصب ایلخانی از دیر باز وجود داشت، لیکن از زمان ایلخانی گری جانی خان قشقایی در دوره فتحعلی شاه قاجار، این منصب اهمیت و قدرت بیشتری یافت. حکومت در ایل بر عهده ایلخانی و ایل بیگی بود که از طرف پادشاه یا والی ایالت برای آنها فرمان صادر می شد. حکم ایلخانی در بین طایفه ها نافذ و انتظامات بر عهده آنها بود. اگرچه کلانتران، رابط ایلخانی و دیگر قشرها بودند اما کلیه افراد ایل می توانستند با ایلخانی تماس داشته باشند و شکایت خود را به گوش وی برسانند(نصیری طیبی، ۱۳۸۸، ۲۸).

    ایلخان به کلیه امور در داخل و خارج ایل نظارت داشت و دارای قوه اجرائیه مطلقه بود. هیچ یک از افراد ایل حتی کلانتران بدون اجازه، حق نشستن در حضور ایلخان را نداشتند(صفی نژاد، ۱۳۹۵، ۲۳۸).

    ایلخان سرپرستی و تشکیل یکپارچه ایل، رسیدگی به اوضاع سیاسی اجتماعی ایل، انجام امور دولتی ایل، تجهیزات لشکری و آمادگی رزمی ایل، محاسبه مالیات ها و تحویل به موقع مقامات مرکزی، تعیین و انتخابات کلانتران طوایف، رفع اختلاف بین طوایف بزرگ ایل، تهیه کلیه برنامه های تدارکاتی ایل، برنامه ریزی و حرکات کلی ایل را بر عهده داشت (دلیری همپا، ۱۳۷۵، ۱۳۸).

    ۷-۲. ایل بیگی

    ایل بیگی در ایل قشقایی در حکم معاون ایلخان بود. ایل بیگی امور داخلی ایل، از قبیل جمع آوری مالیات، تجهیز قوا، کارهای اداری، تنظیم امور املاک و سرپرستی طوایف را بر عهده داشت، آنان معمولا از فرزندان یا برادران ایلخان بودند(دلیری همپا، ۱۳۷۵، ۱۴).

    ۷-۳. امور دیوانی یا منشی گری

    از مهم ترین سازمان های اجرایی دستگاه ایلخانی که وظیفه رسیدگی و ثبت وضبط درآمدهای ملکی، مالیات ها، وجوه جمع آوری شده، مخارج سازمانها، هدایا، درآمدهای جاری، امور اداری، صورت حساب مختاباد، میرآخور، فراشباشی، حواله های صادره از دربار ایلخانی و خرید تسلیحات را برعهده داشت و به کلیه این برنامه ها رسیدگی و آنها را در دفاتر مخصوص ثبت می کرد(کیانی، ۱۳۸۸، ۲۸۷).

    ۷-۴. فراشخانه در سازمان سیاسی اداری ایل قشقایی

    اداره ای به نام فراشخانه وجود داشت که سرپرستی مستقیم این سازمان با شخصی به نام فراشباشی بود که همیشه سربازان ورزیده و کارآزموده در اختیار داشت تا در مواقع ضروری فرامین ایلخانی را اجرا نماید(کیانی، ۱۳۸۸، ۲۸۵).

    فراش باشی اجرای دو وظیفه مهم را بر عهده داشت: وظیفه پلیسی و وظیفه پذیرایی

    وظیفه پلیسی یا مأموریت های سیاسی که با مشورت و زیر نظر ایلخانی انجام می گرفت، دستگیری مجرمان یا تنبیه افراد و توقیف اموال خاطیان بود که کتبا به او دستور داده می شد. ایجاد نظم، محافظت از زندانیان، قضاوت و تعیین جرم و چگونگی اجرای مجازات و کلیه مأموریت های سیاسی، به دستور و موافقت فراشباشی انجام می شد.

    وظیفه پذیرایی یا برپا کردن چادرهای ایلخان و پذیرایی از مهمانان از وظایف فراشها بود. چادر آشپزخانه، آبی رنگ بود و هنگام پذیرایی برای هر سه یا چهار مهمان یک چادر برپا می کردند (صفی نژاد، ۱۳۹۵، ۳۱۸ و ۳۱۷).

    هرکس که بی موقع قصد دیدن ایلخان را داشت، حتی افراد درجه یک ایلخان باید از فراشباشی اجازه می گرفتند و او نیز پس از اجازه از ایلخان، اجازه ورود به چادر را می داد (قشقایی، ۱۳۹۴، ۳۰).

    ۷-۵. نوکر باب

    نوکر باب ها در واقع گارد مخصوصی برای اجرای اوامر ایلخانی بودند (قشقایی، ۱۳۹۴، ۳۶).

    هوش، دانایی، قدرت جسمانی، سرعت در کار، سوارکار بودن، مهارت در تیراندازی، آشنایی با جنگ های چریکی و کوهستانی و وفاداری به خانواده خان از امتیازات بزرگ نوکر بابها بود. نوکر باب شدن از افتخارات این افراد و خانواده شان محسوب می شد و طایفه شان نیز از این افتخار بی نصیب نمی ماندند. نوکر باب ها به هنگام لزوم تفنگچی می شدند و اغلب سواره از مقر خان خارج می شدند و زیر چتر حمایت مستقیم خان به کارهای محوله می پرداختند. این افراد بیشتر از طایفه عمله بودند (صفی نژاد، ۱۳۹۵، ۳۱۹-۳۱۸)، افراد طایفه عمله که به عنوان تفنگچی، محافظ یا راننده در خدمت خانواده ایلخان بودند احساس حقارت نمی کردند، بلکه آن را افتخار بزرگی می دانستند و این افراد و ایلخان یا خانواده او حاضر بودند جان خود را برای یکدیگر فدا کنند و مثل یک خانواده بودند(داگلاس، ۱۳۷۷، ۲۲۸).

    ۷-۶. یوردچی

    یوردچی یک یا چند خانوار بودند که ساعت ها قبل از کوچ ایل، جلوتر حرکت می کردند تا جایی را که ایل باید در آن اطراق کند، بازدید کنند. یورد چی معمولا محلی را انتخاب می کرد که علوفه مناسب برای چرای دام و محلی مناسب برای برپا داشتن چادر داشت. یورد ایلخانی مشخص شده بود و کلیه ایلات آن را می شناختند و از اطراق در آنجا اجتناب می کردند (قشقایی، ۱۳۹۴، ۲۹).

    ۷-۷. یساولان

    یساول به مفهوم چماق نقره ای است. صولت الدوله، ایلخان قشقایی به هنگام سفرهای رسمی، وقتی سوار بر اسب میشد بیش از هزار نفر سوار در رکاب او بودند. یساول با چماقش سوار بر اسب در جلوی سوارها به تاخت وتاز و نظم حرکت سوارها اشتغال می ورزید(صفی نژاد، ۱۳۹۵، ۳۲۰).

    ۷-۸. توپچی ها

    صولت الدوله ایلخان قشقایی توپخانه ای داشت شامل چندین عراده توپ و چندین قبضه مسلسل که در آن زمان به آنها میترایوز میگفتند. از این توپها در جنگ با انگلیسیها استفاده شد و به خاطر ضرباتی که توپخانه به انگلیسی ها وارد ساخته بود توپچی باشی و نیروهای توپخانه ای از ایلخان پاداشی دریافت کردند (قشقایی، ۱۳۹۴، ۳۵).

    ۷-۹. میرآخور

    میر آخور مسئولیت اداره و تربیت اسب های سواری ایلخانی را برعهده داشت. البته نگهداری و چرای اسب های ایلخانی که بیشتر از نژاد اصیل مانند عربی بودند، بر عهده افراد طایفه مهتر خانه بود(نصیری طیبی، ۱۳۸۸، ۳۱).

    ۷-۱۰. ساربان (دارغا)

    دارغا یا ساربان وظیفه محافظت از شترهای ایلخانی را بر عهده داشت و به کوروش نیز معروف بود. افزون بر زبان ترکی به گویش خاصی صحبت می کرد که گفته می شود به زبان پهلوی نزدیک است، آنان مردمانی بلندقد، سیه چرده و شاد بودند(نصیری طیبی، ۱۳۸۸، ۳۲).

    ۸. سازوکارهای مشروعیت بخش قدرت در ایل قشقایی

    گروه های قدرت در هر جامعه انسانی، در هر سطح و شکل، در هر مکان و مشخصات اقلیمی و طبیعی، به شیوه های متفاوتی اعمال قدرت می کنند و به قدرت خود مشروعیت می بخشند. در ایران قبل از رضاشاه که به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد، قدرت ایالات و ولایات در دست ایلخانانی بود که هرچند از جانب دولت مرکزی انتخاب می شدند اما برای کسب مشروعیت خود صرفا وابسته به دولت مرکزی نبودند و این سازوکارهای مشروعیت بخش قدرت در جامعه ایلی به صورتی ناخود آگاه بازتولید می شد. در ایل قشقایی سازوکارهای مشروعیت بخش خود را در قالب ثروت خانواده ایلخانی، سبک زندگی، آداب و رسوم و نمادها نشان می داد که در ادامه هر یک از این موارد مورد توجه قرار می گیرد.

    ۸-۱. عامل اقتصاد و ثروت

    زمین، کار و ثروت از ابزار ضروری اعمال سیاست به شمار می روند. امر سیاسی، مدیریت اجرایی، قوه قانون گذاری و قوه قضایی را شامل می شود و از همین رو می توان پنداشت که رژیم های ارضی، مالکیت و احتمالا توزیع مجدد زمین ها به تیول، حقوق مربوط به آیش زدایی و بهره برداری، در مجموعه ای از رسوم یا حقوق قرار می گیرند که رئیس سیاسی، ضامن اجرای آنها نیز هست زیرا رئیس است که داوری تعارض های اجتماعی را برعهده دارد و می تواند در مورد چگونگی کشت و زرع در روستا تصمیم بگیرد و بهترین زمین ها را از دست صاحبانشان خارج کند(ریویر، ۱۳۸۲، ۱۴۰)

    ایلخانان قشقایی نیز دارای املاک و چراگاه های بسیاری بودند که می توانستند از سیاست تنبیه و مجازات و تحریم و عدم اختصاص چراگاه و مراتع استفاده کنند که برای مردمان گله دار، بدترین مجازات محسوب می شد(بک، ۱۳۹۶، ۲۲۸).

    از آنجا که در هر زمان مهم ترین عامل موفقیت هر حاکم قدرت اقتصادی وی بوده است و به این وسیله با ایجاد یک نیروی نظامی کاملا مقتدر می شده است و طبقات مختلف جامعه مزبور وقدرتهای همجوار، ناخودآگاه از وی اطاعت می نمودند. ثروت زیاد علاوه بر انسجام قدرت، موجب پیدایش غرور و تفاخر و تجملات زیاد می شد و بر جلال خوانین قشقایی که از زمان قاجارها املاکی به آنها به ارث رسیده بود و در تیول داشتند، می افزود و از مالیات ها و درآمد این املاک، دستگاه بزرگ و اشرافی به وجود آمد. چون با نیروی زر، قدرت و زور افزایش پیدا می کند، ایلخانان صاحب شوکت و اعتبار شدند و هر کدام که ثروت بیشتری کسب کردند، نیروی نظامی قوی تر داشتند و در جنگها و مبارزات پیروز می شدند و طرفداران بیشتری پیدا می کردند (کیانی، ۱۳۸۸، ۲۸۲).

    قشقایی ها علاوه بر اینکه در موقعیت طبیعی و چرایی مناسبی در غرب و جنوب غرب زاگرس مستقر شده بودند که از نظر دامداری و افزایش بهره وری نقش مهمی داشت، در موقعیت سوق الجیشی مناسبی نیز قرار گرفته بودند. شیراز به عنوان شهر جنوب غرب ایران و مرکز فعالیت های اقتصادی و سیاسی ایل، بین مراتع تابستانی و زمستانی واقع شده است.

    خاندان شاهیلو اقامتگاه های خود را در کنار شبکه ای گسترده در شیراز بنا نهاده بودند. آنان با پشتوانه ایلی و ثروت زیاد، توانسته بودند اعضای اصلی خاندان خود را به چهره های برجسته سیاسی منطقه تبدیل کنند. اقتصاد قشقایی ها در ارتباط تنگاتنگ با مرکز تجاری شیراز بود و از این طریق به نظام اقتصادی محلی، ملی و بین المللی متصل می شد(بک، ۱۳۹۶، ۳۲).

    یکی از مواردی که به افزایش ثروت و به تبع آن قدرت ایلخانان قشقایی می انجامید، قرارگرفتن در یک مسیر تجاری مهم از بندر بوشهر بود که انگلستان از طریق آن کالاهای هندی انگلیسی خود را به اقصی نقاط ایران ارسال می کرد. از مهم ترین این مسیرها، راه شاهی و راه جره بود که بوشهر را به شیراز متصل می کرد و از مناطق صعب العبور قشقایی عبور می کرد.

    گذر از مناطق قشلاقی ایل قشقایی و اتحاد صولت الدوله با برخی از خوانین مسیر بوشهر شیراز به موقعیت ویژه و اهرمی برای تحکیم حاکمیت و قدرت برای ایلخانان قشقایی تبدیل شده بود(رسولی و شهوند، ۱۳۹۵، ۴۸-۴۳) این مسیر علاوه بر اینکه از نظر سیاسی اهمیت داشت، ایلخانی قشقایی با تسلط بر آن می توانست با تضمین امنیت و سلامت محموله های تجاری تجار و نیروهای بیگانه، ثروت عظیمی به دست آورد(بک، ۱۳۹۶، ۴۷).

    قشقایی ها به خاطر اینکه دامدار بودند و از گله داری معیشت خود را می گذراندند، مالیات آنها نیز بر دام بسته می شد. و هر خانوار از هر صد دام خود، سه دام مالیات می داد، قیمت گوسفند براساس پول نقد محاسبه و در دفتری ثبت می شد و از این راه قسمتی از مخارج حکومتی خوانین و کلانتران و مأموران تأمین می شد و سهمیه حکومت مرکزی نیز پرداخت می گردید (صفی نژاد، ۱۳۹۵، ۲۹۰).

    نظام مالیات گیری قشقایی ها به گونه ای بود که هر خانواده اگر سه یا چهار دختر مجرد داشت، از پرداخت مالیات معاف میشد و زمانی مالیات به آن خانواده تعلق می گرفت که دخترانشان را شوهر داده باشند (دومورینی، ۱۳۹۰، ۶).

    یکی از دلایل مشروعیت ایلخانان قشقایی و خاندان شاهیلو نزد قشقایی ها این بود که برخوردی که با مردم ایل خود داشتند از روی انصاف بود و به چپاول و غارت مردم خود وابسته نبودند و همواره در مقابل دولت مرکزی به ویژه رضاشاه که سیاست تخته قاپو و تعرض به مراتع ایلی قشقایی ها را داشت به حمایت از مردم ایل برمی خاستند.

    ناصر خان فرزند صولت الدوله قشقایی پس از عزل رضاشاه سیاستی برعکس دولت مرکزی اعمال کرد و املاک و مراتع را به ایل بازگرداند. ناصرخان املاک و مراتع خانوادگی خود را بدون دریافت پول یا با حداقل قیمت و باز پرداخت طی پانزده سال به خانواده های دامدار ایل واگذار کرد و با برنامه توزیع دام، به کمک خانوارهایی که در دوران رضاشاه به شدت فقیر شده بودند، شتافت و چندین سال متوالی به امور مالی و زراعی فقیرترین خانوارها رسیدگی کرد و به ابتکار او مدرسه و بیمارستانی در فیروزآباد ساخته شد. علاوه بر این ناصر خان دست مأموران مالیاتی را از ایل کوتاه کرد و به ارتش اجازه نداد که از جوانان ایل سربازگیری انجام دهد (شفیعی، ۱۳۸۰، ۱۸۵-۱۸۴).

    ۸-۲. باور به اجاق و مشروعیت بخشی آن در جوامع طایفه ای،

    خانواده که دارای قدرت ایجاد ارتباط میان زندگان و مردگان است، مشخصه استعلایی دارد، زیرا باور انسان بر آن است که نیاکان درگذشته بر او کنترل دارند و این بزرگان خود منشأ قدرت اعمال مجازات پنداشته می شوند و در غالب یک روحانی در نظر گرفته می شوند. در جوامع سنتی که با دین قبیلهای ارتباطی تنگاتنگ دارند، تصور آن است که امر قدسی خود را به گونه ای کامل در بازوی زمینی قدرت های فراطبیعی متبلور کنند و ساختارهای اقتدار را از خلال توجیه های اسطوره ای تقویت کنند و سبب مشروعیت و مقبولیت فرادستی ایلخانان بر فرودستان شوند(ریویر، ۱۳۸۲، ۲۳۱).

    در ایل قشقایی از گذشته دور، اجاق قابل احترام بوده است. تعلق به اجاق واحد، نیرومندترین پیوند خویشاوندی را در نظام قبیله ای ایجاد می کند. این واژه از سویی دلالت بر نقش مهم آتش و حفظ و نگهداری آن در گذشته دور دارد و از سوی دیگر نوعی تقدس نیاکان است و توتمی است نمادین، که وحدت ایل را تحکیم می بخشد(ورمقانی، ۱۳۹۳، ۲۲۳).

    از نظر آنها هرقدر که خانواده ای از نظر اصالت، برتر، خیراندیش تر، خداشناس تر و پرهیزگارتر باشد، اجاقشان فراگیرتر و پرنفوذتر بوده است یا قابل احترام تر بوده اند. افراد ایل برای اجاق ایلخانان، کدخدایان، ریش سفیدان، پرهیزکاران و کسانی که در طول زندگی توانسته بودند به زیارتگاه ها و خانه خدا مشرف شوند، احترام زیادی قائل بودند و به اصطلاح می گفتند این افراد دارای اجاق هستند. افراد ایل از نظر اعتقادی چنان وابسته به این فرهنگ خاص بودند که حتی فرزندان بیمارشان را بر سر اجاق افرادی پرهیزگار و با اصالت که ایلخان ها نیز از آن بی نصیب نبودند، می بردند و به عنوان داروی شفاعت بخش از خاکستر اجاق بر دهان مریض می گذاشتند و از بانوی خانه به عنوان تبرک هدیه ای می گرفتند و میدان اطمینان درونی را بازتر و فزاینده تر می ساختند (کیانی، ۱۳۸۸، ۳۹۶).

    به باور مردم ایل قشقایی، امیرقاضی شاهیلو که یکی از صوفیان دوره صفویه بود و به کمک یکی از بستگان خود به نام شاه اسماعیل برای برپایی مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور در اوایل قرن نوزدهم شتافت، از قداست خاصی برخوردار بود. مردم ایل بر این باور بودند که نوادگان امیر قاضی از جمله بازماندگان آنها نوعی قداست را از طریق خون و وراثت به ارث برده اند (بک، ۱۳۹۶، ۲۱۵).

    حتی اگر در بین قشقایی ها فردی مرتکب جرم یا عملی خلاف نظر ایلخان می شد، برای اینکه مورد عفو قرار بگیرد خود را بر سر اجاق خان می رساند و مورد عفو قرار می گرفت (صفی نژاد، ۱۳۹۵ ۳۳۱).

    لوئیز بک در باور به این نوع قداست در میان قشقایی ها می نویسد:

    خود شاهد بودم که یک ایرانی شهری تبار تحصیل کرده و نماینده سابق مجلس، در دیدار خود از یکی از خوانین شاهیلو می خواست پیراهنی ترجیحا کهنه، پاره و نشسته قرض بگیرد که با پوشیدن آن بیماری مزمن قفسه سینه خود را درمان کند. قشقایی ها پورت و اجاق ایلخانی های سابق را مقدس میدانستند و از آن شفا می خواستند و به آن قسم می خوردند و برای حل منازعات استفاده می کردند (بک، ۱۳۹۶، ۲۱۶).

    در واقع، باور به اجاق به عنوان یک توتم یا نماد مقدس، امکان ها و محدودیت هایی را ایجاد می کند. باور به نمادی همچون اجاق از اجتماعات قبیله ای، با نوع خاصی از زندگی مبتنی بر احساسات و صمیمیت، نبود آگاهی کامل از جوامع پیشرفته خارج از ایل و اعتقادات و باورهای تاریخی نشئت می گیرد. در درون چنین نظام ایلی و قبیله ای، همه چیز برای برتری یافتن یک گروه خاص نسبت به گروه های دیگر است و این ایمان انگیزه اطاعت و فرمانبرداری از طبقه یا خانواده مسلط را فراهم می کند و عاملی برای مشروعیت بخشی سلطه رهبران ایل می شود.

    ۸-۳. تأثیر سبک زندگی در مشروعیت بخشی

    سبک زندگی عامل مهمی در تمایز بخشی میان قشرهای اجتماعی و تبعیت فرودست از فرادست در بین عشایر محسوب می شود. در هنگام استقرار چادرها، گرایش خاصی وجود دارد که چادر رئیس طایفه، بنکو یا حتی ایلخان در مرکز قرار گیرد. محل استقرار چادرها را با چادر رئیس میسنجند و این چادر معمولا در مناسب ترین نقطه قرار دارد و اغلب در کنار یورت است و این تمایل وجود دارد که چادرها به سوی محوطه باز شوند و این ترتیب در مقابل دستبرد به اموال وگوسفندان که در میان حلقه هستند، حالت دفاعی می گیرد (دلیری همپا، ۱۳۷۵، ۱۲۷).

    اگر نوع چادرها عاملی برای قشر بندی اجتماعی در نظر گرفته شود، سه نوع چادر را می توان مشخص کرد که از لحاظ زیبایی و استحکام، حجم و ترکیب با هم متفاوت هستند(نیک خلق و عسگری نوری، ۱۳۹۲، ۱۲۹):

    • الف) چادرهای متعلق به خانواده های فقیر و عادی ایل؛
    • ب) چادرهای متعلق به خانواده های متوسط و کدخدایان؛ .
    • پ) چادرهای متعلق به خوانین و کلانتران.

    چادرهای دسته اول مربوط به خانواده های مردم عادی ایل بود که اکثریت را تشکیل میدادند، بسیار کوچک و ساده بود و سه تا چهار متر طول و دو متر عرض داشت.

    دسته دوم چادرها، متعلق به خانواده های متوسط و کدخدایان بود که طول و عرض آن بیشتر و با نظم بیشتری برپا شده بود. در حاشیه چادر از زمین به ارتفاع حدود یک متر را با آلاچیق می پوشاندند. اغلب اوقات هنگام پذیرایی بر کف آن گلیم باقالی پهن می کردند(دلیری همپا، ۱۳۷۵، ۳۲۳).

    دسته سوم چادرها متعلق به خانها، کلانتران و خانواده ایلخان بود که طول چادر این دسته افراد گاه به ۲۵ متر و عرض آن به پنج متر و ارتفاع آن به سه تا چهار متر می رسید. چادرهای ایلخان با بافت خوب و طناب محکم و چوب های بیشتری بر پا می شد که در جلو آن آویزهای رنگین (گمپول) آویخته می شد و ستون های چوبی صاف و اغلب رنگ شده به تعداد بسیار بیشتر از ستون های دسته اول و دوم، آن را به صورت منظم سر پا نگه می داشت (دلیری همپا، ۱۳۷۵، ۳۲۴).

     
    تصویر شماره ۱. نمونه انواع چادرهای عشایری (چادر ایلخان، چادر طبقه متوسط، چادر افراد عادی ایل)

    بنابراین، در جامعه ایلی، عظمت و شکوه مسکن خانواده حاکم، در وهله اول نه نشانه ثروت، بلکه نشانه رده اجتماعی صاحبان چادرها بود. ظاهر زیبا و مجلل چادرهای خانواده ایل، نماد موقعیت اجتماعی آنها به شمار می رفت. علاوه بر اینکه در مرکز اردوگاه ایلخانی سیاه چادر بزرگی برای پذیرایی از میهمانان برافراشته می شد، چادرهای دیگری برای آموزش فرزندان ایلخانی، بستگان ایلخانی، منشی ها، و آشپزخانه برپا می شد.

    ایلخانی و خانواده او هنگام زندگی در شهر لباس های رسمی می پوشیدند، اما وقتی که به ایل بر می گشتند لباس های ایلی خود را به تن می کردند و هویت خود را با مردم عادی ایل تعریف می کردند و ایلخانی، برعکس زمانه خود با وجود ثروت بیکران، زندگی خود را با مردم ایل تطبیق میداد (بک، ۱۳۹۶، ۲۴۵ و ۲۴۳)، ایلخانی قشقایی همانند سایر افراد ایل زندگی می کرد و با آنها آمدوشد داشت، همراه ایل کوچ می کرد و بدین ترتیب همه افراد ایل را عضوی از خود به حساب می آورد، و از وضعیت افراد ایل مطلع بود(درداری ۱۳۹۵، ۲۹۵).

    همچنین در جامعه ایلی، مراعات ادب و نزاکت در رفتار و گفتار، وجه تمایز میان مردم عادی و نخبگان ایل بود. این آداب معاشرت که بین خوانین ایل و اطرافیانشان وجود داشت، همچون مسکن، نشانگر منزلت اجتماعی بود. نخبگان با رعایت تشریفات به بازنمایی قدرت خویش مبادرت می کردند. رفتار، نوع نشست و برخاست، همه و همه سبب بازتولید قدرت می شد. بدون اجازه ایلخان کسی وارد چادر او نمی شد و نمی نشست.

    اگر خان دست از خوردن غذا می کشید، اطرافیان او نیز چنین می کردند یا فقط خان بود که بر سر سفره غذا اجازه صحبت کردن داشت و دیگران ساکت می ماندند و فقط کسی اجازه صحبت داشت که از طرف ایلخان مورد خطاب قرار می گرفت. این فرایند به صورت ناخودآگاه و از منظر روانشناختی برتری نخبگان ایل را نسبت به مردم عادی نشان می داد(هولتس، ۱۳۶۶، ۱۶۱-۱۶۰).


    تصویر شماره ۲. کلاه به عنوان نماد هویت بخش، احترام به ایلخان و آداب تشریفات درون ایلی

    ۸-۴. شکار و بازتولید قدرت

    یکی از نمادهای مشروعیت بخش قدرت خانواده ایلخانی مهارت در تیراندازی و شکار بود. زیرا، تفنگ نیمی از زندگی و تکیه گاه روانی سکنه عشایری است (صفی نژاد، ۱۳۹۵ ۲۹۷). فرزندان خوانین و کلانتران از کودکی تفنگ به دست می گرفتند و در سنین جوانی مهارت کاملی در تیراندازی کسب می کردند. خوانین همیشه برای تیراندازان ماهر توجه و احترام خاصی قائل بودند (کیانی، ۱۳۸۸، ۲۹۷).
    شکار با مهارت و خصایص دیگری در مردان ایل از قبیل سوارکاری، تیراندازی، قدرت مانور در مناطق صعب العبور کوهستانی، زندگی ساده و منضبط ترکیب می شد و حاوی ارزش زیادی بود. ایلخان دوست داشت با شکارچیان ماهر به شکار برود و با آنها رقابت کند (بک، ۱۳۹۶، ۲۵۱). خانواده ایلخان همچنین در حضور خوانین و مهمانان خارجی، مهارت های تیراندازی خود را نشان می دادند.

    ویلیام او. داگلاس – که خود شاهد تیراندازی و شکار ملک منصورخان بود می نویسد:

    «او در شکار، گلوله را درست بین دو چشم گراز زد و حیوان در دم جان داد» (داگلاس، ۱۳۷۷، ۲۳۷).

     

    تصویر شماره ۳. شکار خانواده ایلخانی قشقایی

    ۸-۵. آداب و رسوم و بازتولید مشروعیت

    یکی از مراسم رایج و همیشگی ایرانیان برگزاری مراسم عید نوروز است که بین همه اقوام ایرانی رایج است. اما عید نوروز در ایلخانی قشقایی به شیوه ای خاص برگزار می شد. در صبح روز عید، زنان و مردان لباس نو رنگارنگ می پوشیدند و به چادر ایلخان می آمدند و عید را به ایلخان و همسر او تبریک می گفتند. نوکر بابها با فرزندانشان به خدمت ایلخان می رسیدند و بره ای رنگ شده را به عنوان عیدی می آوردند و پس از تبریک، عیدی می گرفتند.

    کدخداها و کلانتران طوایف مختلف، خودشان به خدمت ایلخان می آمدند یا سوارانی با اسب های تزئین شده را به عنوان قاصد به خدمت ایلخان می فرستادند، هدایای خود را تقدیم می کردند و ایلخان علاوه بر هدایا، دستورات خود را صادر می کرد. علاوه بر اینکه در روز عید عاشق ها کمانچه و کرناچی ها کرنا می نواختند، عقابی را بر نشیمن ایلخان می گذاشتند و به نشانه خوش یمنی به آن نگاه می کردند. به همین خاطر است که قشقایی ها عقاب را شکار نمی کنند (قشقایی، ۱۳۹۴، ۴۴-۴۳).

    بوردیو که در بحث خشونت و سلطه نمادین، قبیله کابالایی را بررسی کرده است، بر این باور است که در جوامع ابتدایی و قبیله ای، مبادله هدیه می تواند در میان افراد مساوی برقرار شود و از طریق ارتباطاتی که اتصال اجتماعی به وجود می آورد به تقویت و وحدت و همبستگی کمک کند. اما می تواند در میان افراد نامساوی هم برقرار شود و روابط دوام سلطه نمادین – روابط سلطه ای که بر ارتباط مبتنی است یعنی شناختن و به رسمیت شناختن و قدردانی کردن ایجاد کند (بوردیو، ۱۳۸۰، ۲۵۰).

    رفتار ایلخانی با مهمانان، نوع نشست و برخاستها، هدیه دادن ها و برپایی چادرها، همه دال بر رهبری ایلخانی و شکوه آن بود. مردمی که برای دیدار ایلخان به اردوگاه او می رفتند تحت تأثیر این شکوه، مهمان نوازی و شیوه زندگی ایلخانی قرار می گرفتند و اردوگاه را مدل بزرگتری از چادرهای خود می دیدند.

    تعداد و تنوع ملاقات کنندگان ایلخان هم بیانگر میزان قدرت، توان و نیروی رهبری ایلخانی بود. اندازه اردوگاه، شکوه و جبروت چادر اصلی و مهمانان، تعداد مهمانان، حضار، سخاوت و مهمان نوازی ایلخانی، همه و همه نمادی از موقعیت و وضعیت ایلخانی بود(بک، ۱۳۹۶، ۲۴۲). بی دلیل نبود که یکی از اقدامات رضاشاه برای به زانو در آوردن ایلات و عشایر، سوزاندن سیاه چادرهای آنان بود (واعظ شهرستانی، ۱۳۸۸، ۳۲۴).

    یکی از سیاست های رضاشاه برای نوسازی، وحدت لباس بود. سفر رضاشاه به ترکیه و ملاقات با آتاتورک باعث تشویق وی به پوشیدن لباس به سبک اروپایی در ایران شد. به رغم تهدید دولت به خلع سلاح ایل قشقایی، قشقایی ها اعم از زن و مرد هیچگاه لباس خود را تغییر ندادند چنین برخوردی توسط دولت در مردم قشقایی اثری نداشت و فقط زمینه های خصومت ایل را نسبت به دولت مرکزی تشدید کرد(شفیعی، ۱۳۸۰، ۱۷۰).

    به همین خاطر بود که ایلخانی قشقایی برای استقلال هویتی، وحدت سیاسی اجتماعی و یکپارچگی لباس، کلاه جدیدی به نام کلاه دوگوشی را برای مردان ایل معرفی کرد که به یک نماد فرهنگی برای ایل قشقایی تبدیل شد(کیانی، ۱۳۸۸، ۲۰۰).

    یکی از مهم ترین سازوکارهای مشروعیت بخش در ایلخانی قشقایی، فراهم کردن بساط شادی و جشن در تولد فرزند بزرگ ایلخانی بود. علاوه بر اینکه تضمینی بر ادامه ایلخانی گری در یک خاندان بود و شور وشوق حاصل از آن با تیراندازی و اسب سواری مردان و هلهله (کل زدن زنان همراه بود، نوعی باور روحی برای تبعیت افراد شرکت کننده که بیشتر از کلانتران و خوانین طوایف بودند فراهم می کرد. بهمن بیگی در کتاب بخارای من ایل من تولد اولین پسر خان بزرگ ایل (صولت الدوله) را چنین توصیف می کند:

    هنگامی که خان بزرگ ایل، پس از نیم قرن انتظار دارای نخستین فرزند ذکور شد، عشایر فارس، غرق در مسرت و نشاط شدند و جشنی باشکوه در چمن مشهور شاه نشین، در جلگه ای به نام خسروشیرین برپا کردند. اجاق خاموش خان روشن شده بود. همه روشن و شادمان گشتند. اشک شوق ریختند… با به صدا در آمدن نقاره ها، دختران و زنان رنگین پوش به شکل قوس و قزحی زیبا حلقه زدند و با زیرو بم موسیقی بر فرشی از قلب های مشتاقان و هنرپرستان گام نهادند و گل های زمینی و ستارگان آسمان را بی رونق کردند.» (بهمن بیگی، ۱۳۸۹، ۲۰۲-۲۰۱).


    تصویر شماره ۴. مراسم ایلی و بازتولید قدرت

    ۹. نتیجه گیری

    خشونت نمادین، خشونتی ملایم است که حتی برای قربانیان آن، غیر قابل تشخیص و نامرئی است و بیشتر از طریق کانال های صرفا نمادین محض ارتباط و شناخت و حتی احساس اعمال می گردد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مشروعیت رهبران قشقایی از منظر خشونت یا سلطه نمادین نسبت و سنخیت بیشتری دارد. در سلطه نمادین، سران و رهبران قدرت دیگر نیازی به استفاده از خشونت و زور فیزیکی برای کسب رضایت و مشروعیت خود ندارند.

    این سلطه نمادین در ایل قشقایی با مؤلفه های قبیله ای و سبک زندگی کوچ نشینان، آداب و رسوم، فرهنگ و خلقیات کوچ نشینان نهادینه شده است و باعث تبعیت و وفاداری آنان از ایلخانان و رهبران خود می شود. در واقع این مؤلفهها بخش جدایی ناپذیر سرمایه نمادین رهبران قشقایی به حساب می آید که از زمان شکل گیری ایل قشقایی به خصوص از دوره رهبری صولت الدوله قشقایی تا آخرین ایلخانی، منابع قدرت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی رهبران ایلی را تأمین می کرده است و به دلیل سیطره کامل این مؤلفه ها در فرهنگ مردمان کوچ نشین (از طریق سازوکارهایی مانند اجاق، سبک زندگی، آداب ورسوم…) برتری قابل ملاحظه ای به خاندان شاهیلو می بخشیده است که دیگر طبقات، فاقد چنین مؤلفه هایی بوده اند.

    در دوره های مختلف، سیاست های بسیاری برای حذف قدرت رهبران ایلی اعمال شده است، اما با نگاه به تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ ایران می بینیم که این سیاستها ناکام بوده اند. بنابراین، نابودی فرهنگ ایلی و قبیله ای به مراتب سخت تر از نابودی قدرت رهبران ایلی است. حتی امروزه با وجود از بین رفتن قدرت رهبران ایلی و شهر نشین شدن قسمتی از جمعیت قشقایی، این مؤلفه ها و سازوکارهای مشروعیت بخش قدرت نه تنها به طور کامل از بین نرفته است، بلکه امکان تداومشان در زندگی ایلی نیز وجود دارد.

    منابع

    • استوار، مجید (۱۳۹۳). بوردیو و جامعه شناسی نمادها.

    • فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، ۲۶، ۲۵-۷.

    • او برلینگ، پیر (۱۳۹۳). کوچ نشینان قشقایی فارس (مترجم: فرهاد طیبی پور). تهران: نشر پردیس دانش.

    • ایرجی، ناصر (۱۳۷۸). ایل قشقایی در جنگ جهانی اول (چاپ دوم). تهران: شیرازه.

    • بک، لوئیز (۱۳۹۶). قشقایی های ایران (مترجم: حمیدرضا جهاندیده)، قم: نشر نظاره

    • بوردیو، پیر (۱۳۸۰). نظریه کنش: دلایل عملی و انتخاب عقلانی (مترجم: مرتضی مردیها). تهران: نقش و نگار.

    • بهمن بیگی، محمد (۱۳۸۹). بخارای من ایل من. شیراز: نشر نوید شیراز.

    • جنکینز، ریچارد (۱۳۹۶). پی یر بوردیو (مترجم: لیلا جوافشانی، و حسن چاوشیان). تهران: نشر نی. حکیمی

    • خرم، مجید (۱۳۹۲) قشقایی ها و نهضت ملی ایران با نگاهی به پیشینه سیاسی آنها در تاریخ معاصر کشور، شیراز: نشر قشقایی

    • داگلاس، ویلیام او (۱۳۷۷). سرزمین شگفت انگیز و مردمی مهربان و دوست داشتنی (مترجم: فریدون سنجر). تهران: انتشارات گوتنبرگ.

    • درداری، نوروز (۱۳۹۵). تاریخ اجتماعی و سیاسی ایل بزرگ قشقایی (چاپ سوم). شیراز: قشقایی.

    • دلیری، همپا (۱۳۷۵). شناختی از ایل قشقایی و رده های ساختی قدرت (پایان نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی). دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.

    • دو مورینی، گوستاو (۱۳۹۰). عشایر فارس (چاپ دوم؛ مترجم: جلال الدین رفیع فر). تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

    • رحیمی جابری، اعظم (۱۳۹۴). جامعه شناسی تاریخی نظام خانواده در ایل قشقایی

    • پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۴ (۲)، ۱۱۰-۹۳.

    • رسولی، علی؛ و شهوند، على (۱۳۹۵).

    • رقابت های محلی در فارس و جابه جایی مسیر بوشهر – شیراز از راه شاهی به راه جره (۱۹۱۰-۱۹۰۹م. ۱۳۲۹-۱۳۲۷ه.ق).

    • مجله پژوهش تاریخی ایران و اسلام، ۱۰ (۱۸)،

    • ریویر، کلود (۱۳۸۲). انسان شناسی سیاسی (مترجم: ناصر فکوهی). تهران: نشر نی.

    • سینایی، عطاالله (۱۳۸۵). نظام ایلیاتی و الگوی حکومت در ایران. نشریه علوم جغرافیایی، ۵ (۶و۷)، ۵۵-۴۱.

     

     

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *