×
×

دختر خبره حوزه گردشگری ، حیات خود را هم با طبیعت پیوند زد.

  • کد نوشته: 6331
  • احسان قرقانی
  • ۱۹ خرداد
  • ۱ دیدگاه
  • بانوی حوزه گردشگری که در سنوات اخیر یکی از پر مخاطب ترین مراکز توریستی را مدیریت می کند در یک اقدام کم نظیر مهریه زندگی را فقط کاشت ۱۲۴ نهال در مناطق عشایری برای همسر خود تعیین کرد، که نشانگر اهمیت سلامت محیط زیست، از سالها قبل آوازه گروه توریستی عشایری از طایفه ششبلوکی « […]

    دختر خبره حوزه گردشگری ، حیات  خود را هم با طبیعت پیوند زد.
  • بانوی حوزه گردشگری که در سنوات اخیر یکی از پر مخاطب ترین مراکز توریستی را مدیریت می کند در یک اقدام کم نظیر مهریه زندگی را فقط کاشت ۱۲۴ نهال در مناطق عشایری برای همسر خود تعیین کرد، که نشانگر اهمیت سلامت محیط زیست، از سالها قبل آوازه گروه توریستی عشایری از طایفه ششبلوکی « تیره هیبت لو» در فضای جامعه گردشگری درخشید و بخاطر نوع کارکر و جذب توریست در میان قشر گردشگران داخلی و خارجی برای خود نام و جایگاهی کسب کرد ، شاید برای خود مردم عشایر هم دور از باور بود که علی رغم تگناها و محدودیت ها و‌عدم کسب فرصت ها روزی این گروه تو ریستی آوازه ای برای خود کسب نمایند ، اما آنچه در توفیق روز افزون این گروه موثر بوده ودر کسب موفقیت های علمی و عملی و داخلی ،خار جی نقشی پرو پیمان داشته وجود بانویی جوان ،خوش ذوق و سلیقه ودر عین حال با تدبیر و اندیشه بنام « شیما امیری» است که فرزند بزرگ خانواده ودر واقع مدیر و مغز متفکر گروه گردشگری جامعه بنیاد گردشگری تیر ه هیبت لو است،او معتقد است « علی رغم اظهار نظرهای غیر واقع وبدور از حقیقت ،عشایر نه تنها مخرب محیط زیست نیست ،بلکه آین قشر طی هزاران سال به اکوسیستم خدمت و منابع طبیعی را چون جان خود عزیز و‌از گزندها مصون داشتند. علق و علاقه و فداکاری شیما که مصداق بارز عشایر با دانش است و در هر سال با گروه از گردشگران خارجی فاصله ۴۵۰ کیلومتری ییلاق تا قشلاق تیره خود « حدفاصل فراشبند تا حومه شمالی اقلید » را طی می کند باعث شد تا در آغاز زندگی مشترک نیز دوست صمیمی عشایر یعنی محیط زیست را فراموش نکند و مهریه پیوند خویش رانیز برای همسرش کاشت ۱۲۴ نهال در دامنه کوهستان تعیین کند که مهریه ای بی نظیر در طول تاریخ حیات جامعه عشایری و شاید هم شهری باشد ،همین شاهکار بانوی جوان قشقایی مارا بران داشت که در فرصتی که برای رفع و فتق امور گروه گردشگری به شیراز آمده بود، پای سخن شهد وشیرین او بشینیم که از دنیای پر طراوت و دلربای سرسبزی جامعه عشایری نشات می گیرد.

    «« پدر و مادرم در عشایر بدنیا آمدن اما آنها هم در حومه فراشبند در س خواندن ما هم در کل در شهر درس خواندیم اما ایام تعطیلات تابستان را از اواخر آردی بهشت تا پایان شهریور به مناطق ییلاقی عشایری خود می رفتیم ودر آن ایام که خشکسالی نبود ،در زمین های خودمان کشت می کردیم تا این که ایام تحصیل تمام شد و من چون در رشته تجربی درس می خواندم در دانشگاه در رشته مامایی قبول شدم ، اما چون با روحیه ام سازگاری نداشت ،تعقیر رشته دادم و در بانک داری مشغول به تحصیل شدم ،اما بعد از مدتی به توصیه یکی از اساتید دانشگاه اصفهان ،،بازم دچار تعقیر در تحصیل شدم و در حسابداری که آینده مطمئن تری از حیث شغلی داشت مشغول شدم ،اما همچنان دل و روحم با فضای عطر آگین از گلزارها و مرغزارهای دشت نمدان وآسپاس سرحدات طایفه بود که حضور در آن علی رغم محدودیت امکانات ،با هیچ چیزی برابر نبود ،و روحم را آرامش نمی داد.ا ما چون پدرم از ابتدای زندگی به محیط زیست انس وافری داشت و‌همواره از دوران کودکی به یادم دارم که حس عجیب کمک رسانی به آن داشت و مدام از مهاجرت هایی که بخاطر وضعیت زندگی عشایری صورت می گرفت نگران بود، که چرا جوانها می روند و پیران می مانند، تعصب خاصی روی محیط زیست و زندگی عشایری داشت تا جایی که وقتی از آن صحبت می کند ، خونش به جوش می آید و رگهایش متورم می شود، به ناچار ، منهم در کنار تلاش ها و علایق پدر همزیستی و دوستی خاصی با محیط زیست پیدا کردم و همسان و پا به پای پدر در این راه زیبا و باطراوت گام بر داشتم و مدام از محل تحصیل به مناطق مفرح عشایری در تردد بودم .

    پدرم با فضایی که دراین مناطق ایجاد کرده بود پای مردمان دیگر شهرها را (مثل تهران و اصفهان و حتی خارجی ها ) به مرور به اینجا کشاند و مدام بفکر بود ابزاری طراحی کند که تمایل به ماندن رادربین جوانان عشایر تقویت کند، البته نه برای رونق اقتصادی برای خودش ،بلکه برای احیا فرهنگ و حفظ اصالت زندگی عشایری که دیگران بدانند وقتی سایر ملل به زندگی عشایری اشتیاق پیدا می کنند و حتی برخی از آنها مراسم عروسی خود را همراه مجالسی که در مناطق عشایری برگزار می شد ،بر پا می کردند( و ما در یک روز دو مراسم با پوشش عشایری اما یکی با عروس و داماد قشقایی و دیگری با افراد خارجی اما با موقعیت مشابه داشتیم که بسیار جذاب هم بود ) دیگر دلیلی برای مهاجرت به شهرها وجود ندارد ،اما پدرم به این بسنده نمی کرد بلکه دنبال الگویی بود که با توجه به وضعیت نابسامان محیط زیست یک الگوی گردشگری در این منطقه طراحی کند که بتوان زندگی عشایری را به آن تطبیق کرد( چون گردشگری یک صنعت هست باید در آن دارای الگو بود) و براساس نمادهای زندگی عشایری طراحی نمود ،در این دوران بود که خانم فرشته فاضل بخششی ساکن تهران که درحال نگارش پایان نامه خود در راستای گردشگری جهانی بودبا ما آشنا شد که اثر خود را با بهره گیری از الگوهای بومی و شرایط گردشگری ایرانی وفق داده بود و ما چون دنبال یک الگو بودیم به او پیشنهاد کردیم که طرح او را محلی سازی و تطبیق با زندگی عشایری کنیم ، که این محقق خوش فکر هم پذیرفت و چون ساختار زندگی عشایری بیشتر اجتماعی است ،کار براساس الگوی بومی سازی شده این پژوهش گر آغاز شدو ما توانستیم یک فضای گردشگری علمی و عملی با معیارهای حوزه عشایری را طراحی و اجرا کنیم که هر ساله مشتاقان و مخاطبین زیادی از داخل و خارج کشور و دریک پهنه ۴۵۰ کیلومتری از قشلاق در فراشبند تا ییلاق در شمال اقلید دارد .

    بهر صورت بنیانگذار این طرح و این ایده و دیدگاه پدرمن بوده که روحیه بالایی در این کار داشت و باعث تعمیم و گستره آ ن شد ، اما این که نقش من و تفکرم کجای کار را هدایت می کند، هم باید بگویم که کار اصولا در دو بخش اجرا می شود ،یک قسمت مربوط به تدارکات وفراهم کردن موقعیت مناسب هست که بر عهده پدر هست همین طور مادرم هنرمندم که خصلت بسیار خوب مهمان نوازی دارد و در واقع جذابیت فضای گردشگری که ایجاد کردیم مرهون تلاش های مادراست ،اما برنامه ریزی ورود جهان گردان و مخاطبین از خارج وداخل کشور و رایزنی ها مورد نیاز را من آنجام میدهم ،البته اوایل خودم همراه گردشگران و تو ریست ها برای ارایه توضیحات می رفتم ،اما اکنون با توجه به گستردگی کار ، راهنما گرفتیم ومن بیشتر به کا های مدیریتی و برنامه ریزی می رسم
    هدف بزرگی که داریم و در واقع می توان گفت، رویای من این هدف است ،،نگه داشت سرمایه ها انسانی عشایری و بازگشت آنها به اصالت هاست که جوانان بجای آنکه در شهر کارگر و کارمند شوند بیایند ودر زمین و جایگاه خود کارکنند و بازگشت به خویشتن داشته باشند ،که البته در این بین مانع بزرگی بنام خشکسالی که متاسفانه قدرت او از تلاش ما بیشتر است وجود دارد ،که اگر نبود چند سال قبل به این رویا دست می یافتیم هرچند که در شرایط فعلی هم حداقل مادر تیره خودمان « هیبت لو» به حد و مرز خوبی رسیدیم و نزدیک هستیم .

    البته خود جوانان عشایری هم میل و رغبت دارند و ابراز می دارند چنانچه مقوله خشکسالی نباشد حاضر به بازگشت به مکان و جایگاه اصلی خود هستند که در کنار جریان گردشگری ،زندگی عشایری خود را هم ادامه دهند، چرا که وقتی شما هم به مناطق عشایری خودتان پای می گذارید می بینید که چه حال و هوایی به دل تان راه می یابد که قابل وصف و توصیف نیست، لذاست که توصیه من به جامعه عشایری بخصوص جوانان قشقایی این است که اگر می خواهند در حوزه گردشگری کار کنند آموزش لازم را از افراد آگاه فرا گیرند و بنده جهت ارایه مشاوره و کارشناسی کار ، هستم ،اما بهیچ عنوان گردشگری را در چارچوب هماهنگی با آژانس های توریستی برای بردن چهار نفر توریست و نشان دادن سیه چادرهای عشایری به آنها نبینند ،که به اصالت هزاران ساله ما لطمه می زند ،چرا که انسانها در ابتدا زندگی عشیره آی داشتند و ما مردمانی هستیم که آین اصالت ناب را علی رغم تعقیر تحولات زمانه حفظ کردیم و با این که هر شیوه زندگی دست کم طی نیم قرن دچار تحول می شود ،اما ما انسا نهای وارسته آی هستیم که همچنان ان سبک زندگی را با فراز و نشیب های فراوان حفظ کردیم ،حتی زندگی کشاورزی هم که به مرور وارد زندگی عشایری که در اصل دامداری هست شد ،نتوانسته مرام اصلی آن را تحت تاثیر قرار دهد، بنابراین اگر حوزه گردشگری با آموزش و بینش همراه نباشد تا ثیر مخربی خواهد داشت ،چرا که گردشگری همانند چاقویی دولبه است که اگر به ساز کار آن وارد نباشیم طرف تیز آن ریشه جامعه عشایری را قطع خواهد کرد ،این روزها در مقابل هتل ها و مراکز دیدنی هر فرد نا آگاهی یک توری راه انداخته ،البته این حرکات به حرفه بنده که جایگاه شناخته شده و ممتازی دارم لطمه نمی زند اما ،فرهنگ و زبان اصیل مارا این افراد که حتی رعایت ظواهر و حرمت ها اغلب نمی کنند، با این شیوه جذب توریست ضایع خواهند کرد، یعنی بنده آین خطر را شدید احساس می کنم که با توجه به علاقه ای که گردشگران به دیدن ظاهر زندگی عشایری دارند، به مرور مشکلات عدیده آی رخ بدهد و لذاست که پیشنهاد م به دست اندرکاران این حوزه بخصوص مردم قشقایی این است که بدون آموزش حرکتی انجام ندهند و اگر می خواهند کاری بکنند عمل اصولی انجام دهند »
    « شیما امیری هیبت لو از طایفه ششبلوکی قشقایی فعال و کارشناس حوزه گردشگری در خصوص مهریه رویایی خو دست هم می گوید : در هنگام بستن معاهده پیوند زندگی ،قرارکاشت ۱۲۴درخت در مناطق کوهستانی و عشایری نیز با همسر آینده ام منعقد نمود م تاهمه بدانند فضیلت زن بالاتر از پول ،سکه و حتی مالذوملک است ،البته در زندگی عشایری در مرحله اول که پیوندها از استحکام زیادی برخوردار بوده و به راحتی پیمانها گسسته نمی شوند و در صورت رخ دادن این جریان نیز اغلب پدر و مادر دختر حاضربه حضور مداوم فرزندشان بخاطر تعصبات قومی و فرهنگی در مراجع قانونی نیستند، بنابراین اگر خانواده بجای مهریه های هزاران سکه ای که امکان گرفتن انهم بسیار کم است به کاشت درخت عنایت می کردند، امروزه وضعیت و حال و هوای محیط زیست بهتر از آین بود،چراکه کاشت درخت کمک زیادی به محیط زیست و چرخه فضای سبز که زندگی را به بشریت می بخشند،می کند، ما در طول سال دوبار مسیر قشلاق و ییلاق را با حضور افراد مختلف از اقوام و مذاهب ملل متعدد طی می کنیم و با انواع فرهنگ ها آشنا هستیم و بسیاری از معضلات اجتماعی را مشاهده و یا می شنویم که باید تفکری کرد که همواره محیط زندگی ما حتی در صورت شکست در زندگی شخصی پایدار بماند و این بود که من مهریه زندگی خود را کاشت ۱۲۴ درخت به مثابه ۱۲۴ هزار پیامبر الهی بستم که الگوی برای دیگران شود که بفکر محیط زیست بعنوان اساس زندگی باشند که امیدواریم علاوه بر استحکام زندگی شخصی در عرصه اجتماع هم بتوانیم با کاشت این درختان فضای مفرخی را برای جامعه رقم بزنیم و لذا توصیه خودم به بانوان عشایری آن است که بعنوان یک انسان ونه یک زن بجای مطالبات شخصی حقوقی خود بدنبال پی گیری حقوق اجتماعی انسانها باشند وان را بجای مهریه طلب کنند.
    چرا که دختران و زنان جامعه شهری و عشایری که در تمام دنیا دارای شهرت و جایگاه فرهنگی و اجتماعی بالایی هستند، باید از همان حقوقی که مردان بهره مندند ،برخوردار باشند و بجای سکه و طلا بفکر محیط زندگی باشند و بدانند که همانطور که انسانها چرخه تولد تا تکامل را طی می نمایند ،درختان نیز سیر تکاملی دارند و با تکثیر آنها فضای اجتماع برای زندگی پاک و سالم می شود که من امیدوارم در حوزه گردشگری هم کسانی که فعالیت دارند با مشاوره و آموزش از صاحب نظران و افراد مجرب از آسیب هایی که در صورت نداشتن اطلاعات امکان دارد، به این حوز وارد شود ممانعت نمایند که در این راستا بنده حاضرم تجربیات چندین ساله خود را در حوزه گردشگری در اختیار جوانان و علاقمند قرار دهم .

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    یک پاسخ به “دختر خبره حوزه گردشگری ، حیات خود را هم با طبیعت پیوند زد.”

    1. رحیم احمدی اسلاملو گفت:

      امید است در تمام مراحل زندگی موفق و تندرست باشید.این گونه نگاه به زندگی نشانگر عظمت روح شماست و من به شخصه چنین جهانبینی ای برایم قابل احترام است.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *