×
×

گود کناری

  • کد نوشته: 2340
  • احسان قرقانی
  • ۱۴ آذر
  • ۲ دیدگاه
  • نامی آشنا که خود باعث تصنیف شد وهم خواننده را مشهور کرد وهم خواننده بر آن آدرس گذاشت. ( بورا گوده کوناره/ بویه میمن چناره) این تصنیفی است که آن دختر ساربان خوش صدا که معروفترین زن خواننده ایلی است چنان با سوز وگداز می خواند که هم خودش را معروف کرد وهم مکان را مشهور. […]

    گود کناری
  • نامی آشنا که خود باعث تصنیف شد وهم خواننده را مشهور کرد وهم خواننده بر آن آدرس گذاشت. ( بورا گوده کوناره/ بویه میمن چناره) این تصنیفی است که آن دختر ساربان خوش صدا که معروفترین زن خواننده ایلی است چنان با سوز وگداز می خواند که هم خودش را معروف کرد وهم مکان را مشهور.
    او کسی بود که صفت ماه را با خود یدک می کشید،و همچون ماهی در آسمان خوانندگان قشقایی می درخشد ، به قشلاقش نزدیک بود وبارانداز یوردشان بود. او خو‌اننده خوش صدا که اینک چشم از جهان فرو بسته واما یاد وخاطره اش در دلها وطنین صدایش در گوشها بجای مانده است، او ماه پرویز بود.
    کسی که استاد زنده یاد بهمن بیگی در کتاب اگر قره قاچ نبود از او لب به تحسین گشوده وچنین نوشته است.« گرامی ترین مهمان خانوادگی ما زنی بود نه از قبیله ما، از قبیله دیگر. ترکیبی بود از خواهر ومادر، از خواهر پیر تر واز مادر جوانتر، اما از هر دو مهربانتر، نامش ماه پرویز بود.صدای سحر آسایی داشت ، کلام روزانه اش رنگ وزنگ موسیقی را داشت، هنگامی که لب به سخن می گشود مثل اینکه آهنگی می سرود. هرگاه به سراغ ما می آمد خانه مادیگر خانه نبود آشیانه هزار دستان بود.»
    آری گود کناری دشتکی مسطح که وجود درخت مقاوم گرمسیری بنام کنار ( صدر) جنگلی را شکل داده است که در پاییز درختان با ثمر زرد وسرخ ونارنجی خود این مکان را به نقاشی می کشید .
    چه انسانهایی که در قحط سالی ازوحود ثمر همین درختها جان سالم بدر بردند وچه گوسفندانی که برگ این درختها را از تلف شدن وسیر شدن به بقای خود ادامه دادند. گود کناری حد فاصل بین شهرستان قیر وخنج قرار دارد تاریخ این محل خواندنی وداستانهایش شنیدنی است. قصه وداستانهایی زیاد در چنته دارد. اینجاست که حوزه استحفاظی نیروی انتظامی دو شهرستان قیر وخنج تفکیک گردیده است و مرز دوشهرستان مشخص.
    گود کناری بر سر راه عبور تیره هایی از طایفه عمله قشقایی قرار گرفته است .
    تیرهایی از قبیل قزلو، قادر لو ، بور بور ، بهمن بیگلو، ایگدر، سارویی، محمد زمانلو،کرانی،مختارخانلو،میچک، گذر از این دشت پر کنار را تارسیدن به قشلاقشان را دارند ودر این مکان یورد اندازی نموده اند.
    این گود معروف تا حدودی تفکیک کننده دو مذهب تشیع وتسنن هم می باشد ، قیر شیعه با خنج سنی.
    اینجا پناه گاهی برای ناراضیان حکومت پهلوی هم بود ومحل انتقامهای شخصی.، عشایری تفنگ بدوش که که نارضایتیشان از حکومت وقت آنها را پا به کوه کرده بود، محلی با پوششی از درختان گرمسیری وسیع که کمین گاهی مطمئن برای راهبندان وانتقام جویان بود.
    درست در سال ۱۳۳۱ بود که مرحوم حاج فرج کیخا کریمی ایگدر در همین نقطه راه را بر عمو وعموزادگان خود بست ونعره های برنو زمین را از خون آنها گلگون نمود، در همین نقطه بود که در سالهای هرج ومرج عده ای راه را بر ماشین جیپ ولیزی بستند وبا سر نشینانش تصفیه حساب شخصی نمودند که یکی از آنها به طرزی فجیح مضروب و مهندس خلیلی کشته شد ،گود کناری تو محل اتراق نظامیان تعقیب گر بودی وخاطراتی از شهید بهمن خان بهادری قشقایی در سینه داری.گود کناری آواره است بعلت مرز بودن بین دوشهرستان نیمی از پرونده را در ادرات دولتی خنج ونیمی را در ادارات قیر دارد وذینفعان این مکان آواره وسر در گم،
    هوای تابستانش سوزان،زمستانش خوش هوا و وبهارش فرحبخش. تیهو یش فراوان وقهقه کبکش گوشها را می نوازد . آهوان سیه چشمش به وفور بود واینک اثری از آنان نیست. این مکان در دامن کوهی بلند که در ماهورهایش قوچ ومیش ودر صخره هایش بز وپازن ودر کنار رود خانه اش دراج های رنگین پر آواز خوان دارد. رود پر آوازه قره قاچ از کنارش می گذرد وبه زیبایی وشهرتش می افزاید‌.
    جاده ای آسفالته همچون ماری با پیچ وخم خطی را در وسط این دشت ترسیم نموده است .
    جایی که ایلخان قشقایی بیش از مکانهای دیگر دوست داشت ویورد می انداخت.
    اما اینک بیشتر درختانش را از دست داده است ، عدم بارندگی وبی توجهی مردم وعدم نظارت سازمان محیط زیست ومرتع وجنگلها وجنگلبانان کم توجه باعث شده است که گود کناری هم در بغض عمیقی فرو رور ودرختانش را از دست دهد.
    گود کناری تو بمان که روزی آباد می شوی اشک نریز که برایت اشکها می ریزند. تو به یاد دار ی که تصنیف ( یا رم دونه دونه دونه خان گله دوران دونه ) را ماه پرویز در کنارت با صدای دلنشینش زم زمه می کرد.
    تو گله اشتران را در خود جا دادی واسبان ومادیانها وکره هایش با نژاده های مختلف . پژواک تفنگها در کمرهایت وآب انبارهای گنبدی شکلت همه و همه بر زیباییت افزوده بود،
    گود کناری من به تو عشق می ورزم ، زیرا من عاشقم.
    مرا از خود نران که تو همیشه در ذهنم باقی هستی.
    کرم جعفری باغنویی

    نوشته های مشابه

    ۲ پاسخ به “گود کناری”

    1. کشکولی گفت:

      واقعا عالی بود داستان و حکایت گودکناری که با قلم استاد چیره دست کرم جعفری باغنویی هنرنمایی شده…کاش تقدیراتی از این استاد عزیز صورت گیرد…

    2. من گفت:

      سلام نام مادر بزرگ من هم ماه پرویز بود خیلی خوشم اومد از داستان شما

    دیدگاهتان را بنویسید