×
×

معلم عشق جاودانه / به قلم دختر استاد محمد نادری دره شوری

  • کد نوشته: 27392
  • احسان قرقانی
  • ۱۲ اردیبهشت
  • ۰
  • تقدیم به بزرگ معلم تعلیمات عشایر استاد محمد بهمن بیگی مردی که صلابتش کوههای سخت را تکان داد ، یقینأ یاد و خاطراتش پس از گذشت قرن‌ها هنوز دلها را تکان خواهد داد . باز هم ۱۱ اردیبهشت است و بیقراریهایمان جان گرفته اند . روزی که سرشک سوخته از دردی جانگداز بر چهره های […]

    معلم عشق جاودانه / به قلم دختر استاد محمد نادری دره شوری
  • تقدیم به بزرگ معلم تعلیمات عشایر استاد محمد بهمن بیگی
    مردی که صلابتش کوههای سخت را تکان داد ، یقینأ یاد و خاطراتش پس از گذشت قرن‌ها هنوز دلها را تکان خواهد داد .
    باز هم ۱۱ اردیبهشت است و بیقراریهایمان جان گرفته اند .
    روزی که سرشک سوخته از دردی جانگداز بر چهره های افروخته جاری شد .
    روزی که مهیای تدارکات شاد باش تقدیر از معلم بودیم و در شوک عظیم فرو رفتیم .
    محمد بهمن بیگی استاد بزرگ تعلیمات عشایری ایل بسوی خالق پر کشید و ده سال با دلتنگی‌ها گذشت ، ده سالی که همواره جای خالی بزرگ معلم ایلمان از اعماق وجود ، سر بر می آورد و بغض عقده ها را میگشاید . داغ زخمی که گویی هیچ التیام ندارد و با هر بهانه ای سر باز میکند ، میسوزد و می‌سوزاند .
    استاد رفت و بدنبال او شاگرد وفادارش محمد نادری دره شوری که همواره در سنگر عشق همدوش و هم نبرد با استادش و راههای پر پیچ و خم علم و دانش اندوزی را با راهنمایی‌های استاد و پیر مرادش در نوردیده بود ، طاقت دوری او را نداشت . کوله بارش را بست و در ماه میهمانی خدا ، به راستی میهمان خدا شد . رفت تا بر خوان الهی زبان افطار گشاید .

    استاد بزرگ تعلیمات ایلم !
    و
    پدر نازنینم !
    روز معلم است و قلم ، ناتوان از نوشتن شده و واژه ها در برابر مقام والایتان عاجز مانده اند تا به پاسداشت چنین روزی برای صف کشیدن ، به میدان هنر آیند .
    زبان شعر نیز قاصر شده است و قافیه های عشق از سر شرم با هم ردیف نمیشوند تا غزلی دیگر بسرایند .
    یا قصیده ای در وصف عزیزانی که چنین تلخ ، مرثیه ی رفتن سرودند و ایلی را در سوگ خود فرو بردند .
    بر کسی پوشیده نیست که اگر پدر تکیه گاه عظیم زندگیست ،
    اگر دامان مادر مهد مهر و بالندگیست ،
    معلم چراغی روشن و پرنور در برابر ظلمت ندانستن ها و تاریکی جهل و سیاهست .
    فروغی تابناک که تا جهان باقیست ، نامش بر تارک عشق و فداکاری میدرخشد .
    و ما نیز …
    هر جا که باشیم ،
    در هر جایگاه و مقامی ،
    همواره یادتان ، تعلیم و تعالیم تان را از یاد نبرده و نخواهیم برد .
    چرا که همراه با علم ، درس انسانیت و مهر را به ما آموختید و روح ما را بسوی تعالی ، با چراغ دانش افروختید .
    پس ناتوان در برابر عظمت و شکوهتان
    بر خاک سرد و سنگ سیاهی که نامتان بر آن حک شده است بوسه میزنم .
    فقط میتوان با بعضی پر از درد گفت که یادتان در دلها همیشه جاودانه خواهد ماند .
    «روزتان مبارک»

    سهیلا ، شیراز _ ۱۱ اردیبهشت ۹۹

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *