صدایم را به یاد آر ، اگر آواز غمگینی به پا شد
من این شعر گرانم که از ارزان و ارزانی جدا شد
امشب ساز ایلم در هم شکسته است
زیرا که فرهاد ایلمان به خواب رفت .
دیگر صدای شکستن کوه عشق با تیشه آکاردئونش به گوش نخواهد رسید.
دریغ و درد که در ایل ستم کشیده و به سوگ نشسته مان ، همانند وی دیگر زاده نخواهد شد .
پدر نت موسیقی قشقایی با کوله باری از تجربه از میانمان پر کشید و حسرت بر دل همگان ماند .
مگر ایل به کدامین ساز دلش کوک نشده بود ؟ که اینگونه ناباورانه آهنگ سفر را نواخت و خزان را در فصل برگ ریزان معنا نمود.
فرهاد بزرگ !
استاد گرانقدر !
به کدام بیوفایی روزگار ، چشم از دوست دارانت بستی و چنین قصد سفر کردی؟
در مکتب اراده یکه تاز تاختی و بر صفحه روزگار حک کردی که زندگی منشوری از اراده و عشق است.
حال …..
مرد بی مانند ایلم !
چگونه بدون صدای مردانه ات داستان های کوراؤغلئ و غریب و صنم اجرا شود؟
آهاااای
گئ ده گؤدن ، گئ دورنالار …..
فرهادمان امشب پر و بالش را بسوی آسمان گشوده است .
نت های موسیقی امشب در غم جدایی خشکیده و چشمان دوستدارانت خیس و جویبار اشکشان جاریست.
ایل داغدارم !
که درد هجر بزرگانت یکی پس از دیگری کمرت را خم نموده است .
ایل رنج کشیده و مظلومم !
تسلیت واژه کوچکی ست.
نمیدانم با کدامین قلم غزل دردهایت را بسرایم و چگونه قافیه نبودن فرزندانت را ردیف نمایم.
زیرا که چشم شعر هم امشب گریان است .
با تأثر و تأسف فراوان هجران باناورانه دکتر فرهاد گرگین پور استاد بی مانند موسیقی قشقایی و ادبیات فارسی را به ایل سترگ قشقایی و فرزندان ارزشمند ایل و خانواده گرانقدر وی تسلیت عرض مینمایم.
از طرف ؛ دختر زنده یاد استاد محمد نادری دره شوری
دیدگاهتان را بنویسید