×
×

در حاشیه کنگره دو قرن مقاومت بوشهر در مقابل استعمار

  • کد نوشته: 6139
  • احسان قرقانی
  • ۱۹ اسفند
  • ۲ دیدگاه
  • فرود جهانگیری | بی خبر از تاریخ و تحولات منطقه نبوده و نیستم و بی خبر از جانفشانی های مردم قهرمان بوشهر و خصوصا تنگستانی ها، دشتستانی ها، اهرمی ها، مردم خونگرم دشتی و دیگر مناطق قهرمان پرور بوشهر نیستم. و شخصا و عمیقا معتقدم در میان تمامی گذشتها، کشف و شهودها، تلاش برای رفاه و […]

    در حاشیه کنگره دو قرن مقاومت بوشهر در مقابل استعمار
  • فرود جهانگیری | بی خبر از تاریخ و تحولات منطقه نبوده و نیستم و بی خبر از جانفشانی های مردم قهرمان بوشهر و خصوصا تنگستانی ها، دشتستانی ها، اهرمی ها، مردم خونگرم دشتی و دیگر مناطق قهرمان پرور بوشهر نیستم. و شخصا و عمیقا معتقدم در میان تمامی گذشتها، کشف و شهودها، تلاش برای رفاه و آسایش و امنیت مردم و عموم جامعه، شهادت مقوله ای جداست و ورای همه خصوصیات قهرمانی. چرا که گذشتن از حق حیات به بهای موجودیت، عزت و افتخار و ناموس و میهن توانی ورای هر آدم خاکیست و جانی که بی آن هستی مادی به اتمام میرسد اغلب بسیار گرانبها و دوست داشتنی است. و چه بسا کسانی به نام، بزرگ و بلند آوازه اما در هنگام خطر جهت حفظ جان خود دست به هر ناشایستی زده و از جان و مال و آبروی دیگران تا وطن فروشی و خیانت هم نگذشته باشند تا جانی به سلامت و هر چند آغشه به ننگ را محفوظ دارند. آنگاه است که معنای شهادت و ایثار شهیدان و مدافعان حق و حقیقت و استقلال هویدا میشود و شاهدیم که به احترام این نوع از خود گذشتگی، تمام بشریت در همه اعصار به احترام ایستاده است و به تقدس آن ادای دین نموده است. البته در تمام فرهنگها جانفشانی برای منافع عموم و کشور و دین و وطن شایسته احترام است اما مظلومیت شهدای وطن پرست ما قداست و احترام و عزت ویژه ای را داراست که در تفسیر و تعریف آن زبان و بیان و قلم من عاجز و قاصر است..
    در وادی استعار ستیزی و مبارزه با اجنبی غاصب و حتاک، بوشهر، آوازه ای دیرینه دارد به گونه ای که میتوان این خطه از ایران زمین را پرچمدار مبارزات ضداستعماری و دشمن ستیزی بیگانه دانست. در دوره های طولانی حیات این مرز و بوم، مردمان قهرمان و فهیم جنوب همواره مرزبانان و مدافعان ایران عزیز بوده اند و برای این عزت و سربلندی خونها داده و هیچگاه تعدی نپذیرفته اند.
    باقرخان تنگستانی و فرزند دلیرش احمد خان، شیخ حسین خان چاهکوتایی، خالو حسین دشتی، آیت اله شیخ حسن آل عصفور، زائرخضر خان اهرمی، محمدخان ضابط دشتی، محمدحسن خان برازجانی،ناصرالدیوان کازرونی، رییسعلی دلواری و بسیاری از بزرگان این خطه همپای مردمان سلحشور و آزاده مناطق جنوب، سر و تن به فدای میهن خویش داده و ننگ و خفت بی عاری را نپذیرفته اند تا امروزه فرزندان و نسلهای پی در پی ایشان با سری بلند و فخری بی مانند بر روح بلند و انسانی آنان درود فرستند و ستایشگر رشادتهای آنان باشند.

    و اکنون من نیز فرزندی از ایل بزرگ قشقایی همچون همگان مفتخر این داشته های معنوی و ارزشهای بی همتای گذشتگان و نیاکان و تاریخ خویش هستم اما گله مند و دردمند.
    گله مند از دست کم گرفته شدن رشادتها و مبارزات مردم ایلم از طرف مسوولین و انعکاس دهندگان اخبار و اسناد.
    ایل قشقایی به دلیل سکونت دیرینه اش در مناطق جنوب ایران به قدمت تاریخ این مرز و بوم و قرابتش با استانهای فارس بوشهر اصفهان و… تاریخی همسو با مردم این سرزمین دارد و در رکاب سنگربانان و جانفشانان این مرز و بوم هیچگاه از هیچ تلاش و همتی دریغ نداشته اند. تاریخ این ایل پرآوازه نشان از برجستگی خصوصیت وطن دوستی و شهادت طلبی آنان در راستای حفظ ناموس و میهن و دین دارد و چه خوب است که آنچنان در این وادی و در این مرزهای باعزت این میهن خونها داده و جانها باخته اند که لاله های رسته از خون سرخ شهادتشان، گواهی بی بدیل و سندی محکم بر این ادعاست و بر منکران احتمالی آن جوابی نمی ماند. رشادتهای قشقایی ها در رکاب مدافعان وطن خویش ایران، بی گمان شروعی با آغاز هستی و موجودیت این ایل دارد و پیوندی ناگسستنی با تاریخ و فرهنگ آنان داراست. یک نمونه اخیر برای مثال این شهادت طلبی در میان این قوم، میتوان از دبیرستان عشایری شیراز نام برد که در جنگ تحمیلی ۸ساله، بیشترین آمار شهید دانش آموز کشور را در کنار کارنامه درخشان علمی و فرهنگی خویش داراست و نیز مهر تاییدی بر ادعای راسخ وطن دوستی آنان.
    قشقایی ها در جنگ جنوب و در طی این دو قرن استعمارستیزی مردم جنوب، همواره دست راست و راستین هم وطنان خویش بوده است و با توجه به انسجام و اتحاد ایلی و خصوصیات جنگجویی و بی باکی خویش و همچنین دارا بودن رهبران با درایت، شجاع و مدبر، درسهای فراموش نشدنی به گستاخان و مهاجمان و در راس آن انگلیسی های متجاوز داده است که در نهاد آنان سرشته و ماندگار است. تاریخ راستین و غیرسلیقه ای موجود همواره صحتی بر نیرومندی و تاثیرات زیاد مبارزات آنان با دشمنان بوده و هست که نمونه های آنان جنگ قشقایی ها با انگلیسی ها به رهبری سهراب خان قشقایی و با فرماندهی محمدقلی خان قشقایی در جنگ اول جنوب با انگلیسی های متجاوز به سال ۱۲۷۳ هجری قمری است که نیروهای مجهز انگلیسی در رویارویی با آنان پس از متحمل زیانهای فراوان جانی و مالی، بازماندگان آنان به ناچار دست از مبارزات خویش برداشته و سراسیمه خود را به خلیج فارس رسانده و از محلکه میگریزند.
    در کشاکش جنگ جهانی اول و هجوم انگلیسیها به جنوب ایران، باز این بار قشقایی ها هسته اصلی و نیروی تمرکز و توانمند مبارزان جنوب بوده است که به رهبری اسماعیل خان صولت الدله قشقایی، در جنگهای متعدد و با وارد کردن شکستهای پی در پی بر آنان، انگلیسی ها را به زانو درآورده و آنان را مستاصل مینمایند و اگر توسل بر ابزار همیشگی خدعه و نیرنگ آنان نبود و همچنین همسویی عده ای از جیره خواران و وطن فروشان به ظاهر دوست، که تفرقه و تضاد را در میان مبارزان انداخته و با هزاران نقشه شوم خویش و صرف هزینه های گزاف، موفق به ایجاد شکاف و یافتن جانی تازه برای تجدید قوا و تضعیف نیروهای مبارز منطقه ای شدند، قطعا تومار بریتانیای متغاصب از این مرز و بوم برچیده میشد.

    مبارزانی که بی مدد دولت وقت و غالب آنان با هزینه های شخصی خود امثال اسلحه، اسب، علوفه چارپایان و نان و ردا و زره خویش، برای عزت و آبروی وطن خود از جان مایه گذاشتند و بی چشمداشت تقدیری هر چند کوچک از هر سویی، شربت شهادت را نوشیدند و ننگ بی عاری را با خود حمل ننموده و سعادتی جاودانه یافتند.
    بی شک آنان که آگاهند و در مطالعات تاریخی نیز دستی دارند نیک میدانند که این مبارزات با چه مشقت و سختی ها، با چه قحطی و گرسنگی ها، با چه محدودیت و موانع ها و با چه سنگ اندازی ها و کارشکنی هایی موجه بوده است که پرداختن به جزئیات آن، در این مقال نمیگنجد اما به عنوان نمونه، در یکی از این مصافهای سنگین با انگلیس و در زیر فشار توپ و تانک دشمن در یک محاصره ای طولانی، تنی چند از فرزندان خردسال ایلخان قشقایی، صولت الدوله از تشنگی مفرط جان می دهند و ایشان در واکنش این فاجعه میگوید که در راه مبارزه با اجنبی هیچ چیز جلودار من نخواهد بود و جان خویش را نیز فدای وطن خواهم نمود -که در فرایند کشاکشهای به ظاهر سیاسی نیز چنین میشود و عاقبت کار وی نیز قربانی دستهای پنهان استعمارگر پیر میگردد- و در اینجا مرگ فرزندان دلبند و جگرگوشه اش هم در عزم راسخ اش بر اجنبی ستیزی او خللی ایجاد نمی نماید.
    آری آنان که آگاهند نیک میدانند و آنان که بی خبرند نیز برای کشف حقیقت راه دشواری نیست جز تحقیق و مطالعه منابع موثق و آگاه.

    و اما چندیست که ما مردمان این ایل همیشه در صحنه و رشادت طلب، شاهد آنیم که در معرفی و تشریح و نگارش وقایع جنگهای جنوب و مدافعان از وطن در مقابل تجاوزات انگلیس، از عنوان نمودن نام قشقایی های استعمارستیز و جانفشان، خودداری مینمایند و یا به گونه ای گذرا و در حد اشاره ای اندک از آن میگذرند. و این واقعه به گونه ای است که باعث رنج و دلخوری فرزندان و فرهیختگان این ایل گشته و موجب یاس آنان میباشد.
    لذا اگر این مقوله ای عمدی است که مسببین آن در مقابل تاریخ حقیقی و افکار عمومی مسئولند و در پیشگاه عدل الهی محکوم و اگر سهوی در کار است که باز گناهی است نابخشودنی در پیشگاه روح جانباختگان، تلاشگران راه آزادی و خون شهیدان این راه مام میهن

    من امروز در کنگره عمومی دو قرن مبارزات استعمارستیزی در شهر بوشهر در میان خیل عظیمی از مردم این استان، مقامات استانی، مدعوین و میهمانان گرامی این سمینار، باز نامی از مبارزان این قوم سلحشور قشقایی، نشنیده و غریبانه در میان این جشن و شادی و وصف رشادتهای نامداران، بر مظلومیت ایلم، بر غریوها و فریادهای خاموش گشته جنگجویان تاریخ ایلم که در لابلای زمانها گم شد و چون چراغی در کنج دخمه ای به فراموشی سپرده شد، غریبانه گریستم.
    در میان یاد و یادواره شهیدان راه وطن، سیل اشکهایم را بر پهنه دل پرسوزم روان نمودم تا بر سخن شاعر مردمی و دردآشنای ایلم صحه بگذارم که در سوگ سهراب خان* چنین سرود:

    “او کی یوخ دردینده حد و نهایت
    دردی ائدر درد بیلنه سرایت
    شهیدلردن ذکر اولاندا حکایت
    شهید اولموش سهراب خانا آغلاسین”*

    و من غریبانه بر شهید سهراب خان و مردمان وطن دوست بی وطنم گریستم. بر مظلومیت نام ایلم و به وسعت همه ناگفته های محصور در قلم و زبان راویان و گویندگان گریستم.

    *(سهراب خان قشقایی ایلخان و رهبر مبارزات ضد استعماری قشقایی ها بر علیه انگلیس بود که در سالهای۱۲۷۳ ضریات سختی را به پیکره انگلیسیان متجاوز وارد نمود و باز این دغل بازان نیرنگ خو وی را با خدعه به شیراز کشانده و با نهایت بی رحمی و شقاوت، در حالی که بی دفاع و بی خبر از نیرنگ دشمن بود به شهادت رسید. ماذون شاعر قشقایی که در عصر سهراب خان میزیسته در رثای ایلخان بزرگ و شهید مبارزه با استعمار، شعر زیبا و تاثیرگذاری را سروده اند که دو بیت آن در بالا عنوان گردید.)

    ترجمه شعر:
    *(آنکس که هست وسعت دردش بی نهایت
    درد او بر دردآشنایان میکند سرایت
    هرگاه در وصف شهیدان وطن بود ذکر و حکایت
    بر شهید راه حق، سهراب خان مظلومانه بگریید..)

    فرود جهانگیری

    برچسب ها استعمار بوشهر

    نوشته های مشابه

    ۲ پاسخ به “در حاشیه کنگره دو قرن مقاومت بوشهر در مقابل استعمار”

    1. مهراب کیانی گفت:

      سلام علیکم از مقاله زیبای شما لذت بردم بنده به عنوان یک قشقایی مسئولیت کمیته علمی و دبیرخانه کنگره بوشهر دو قرن مقاومت در برابر استعمار را بر عهده دارم و به تمام موارد بیان شده از جانب شما درباره نقش ایل قشقایی واقف هستم اما این کنگره از آغاز قرار بر این داشت که اول مسئله دو قرن مقاومت مردم بوشهر را در فضای استان تثبیت کند و سپس به سراغ دیگر بزرگان من جمله صولت الدوله قشقایی، ناصر دیوان کازرونی، آیت الله لاری و غیره برویم که این مهم در کنگره پنجم رخ خواهد داد و بنده برای آماده پذیرش نظرات شما و انعکاس آن در کنگره دو قرن هستم شما ره تماس ۰۹۱۷۰۱۵۲۸۲۴ مهراب کیانی یا علی

    2. ع از بوشهر گفت:

      من هم متولد بوشهر هستم اما همه اجدادمون از قشقایی های تنگستان و جنوب فارس بودند. از بستگانمون جز تفنگچی های قدیمی تنگستان هم بودند که بعد از کلی مبارزه و برگشت از نبرد، از فرط خستگی بعد از چند روز درگذشت!
      به نظرم چه از حیث روابط خویشاوندی و چه از حیث جغرافیایی نباید هیچ جدایی بین مردم جنوب و قشقایی ها بوجود آید که حتی از حیث جغرافیایی در صد سال پیش همه این مناطق یک استان بوده اند! قشقایی های بسیاری هستند که شاید دیگر به زبان ترکی قشقایی نتوانند صحبت کنند اما هنوز اصالتمون از یادمون نرفته است.
      تن همه بستگان قشقایی ما در خاک بوشهر و تنگستان و دشتی و … دفن شده و جدا کردن اینها از هم، پاک کردن تاریخ و جغرافیا و انسانیت است.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *